سایت شاهچراغ/ مشاهده متن خبر
شماره خبر: 785
تاریخ انتشار: یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲
در مدح حضرت سید احمد بن موسی الکاظم(ع) از آقای غلامحسین عزیز آبادی



شاه چراغْ خاکِ تو از مشکْ برتر است

(سروده ای از آقای غلامحسین عزیز آبادی)

 

 

 

شاه چراغْ خاکِ تو از مشکْ برتر است

چون مرهمی به جان و دلِ ریشِ مضطر است

 

کویَت صفای جان و دلِ ناامید خلق

در آن سکینه ایست که از حیِ داور است

 

شیرازْ کویِ رحمت و انوار اولیاست

شاه چراغْ بر سرِ آنْ زیب و زیور است

 

این خاکْ تربتی است شفابخش زائران

بهتر ز سیم و هم زر و هم دُر و گوهر است

 

یا احمد بن موسی جعفر، ضریحِ تو

معمور باد و خرم، چو اینجا مطهر است

 

بیمارِ جان اگر طلبد او شفایِ خود

از غم رها، چو کوی تو بس روح پرور است

 

بیمار گر شفا طلبد از صمیم قلب

غالبْ به درد گردد و بر غمْ مظفر است

 

بیمارها شفا طلبند از حریمِ تو

چون پاره ای ز تربت و خاکِ پیمبر است

 

بیمار ناعلاج، شفا داده ای بسی

حقا مسلمْ آنکه شفایت میسر است

 

من نیز خود، شفا ز درت دیده ام بسی

هرکس شفا نیافت، بدان دیرباور است

 

بوسند خیلِ خلقْ ضریحت بصد امید

این تربتت به تربتِ جدت برابر است

 

بیش از هزار بنده چو آزاد کرده ای

بوی بهشتِ مرقدت از عطر و عنبر است

 

قرآن، هزار جلد چو مکتوب کرده ای

وز کوی تو طلایه به خورشید، انور است

 

زین خاک، پرتویی ز حقیقت چو منجلی است

با چشمِ دل نگر، چو ملائک مصور است

 

هر دمْ فرشته ها به صحن و سرای تو زائرند

آب حیات هر مَلِک، بر جام و ساغر است

 

نوشند زائران، همه آب بقای تو

سرچشمه گلابِ تو از حوضِ کوثر است

 

این درجه و مقام، ز حق گشته پایدار

هر گوشه ای فرشته در این کوی، مظهر است

 

از تربتت، تلئلو نوری ظهور کرد

آفاق از ضریحِ مطهر، معطر است

 

گیرد وجود شمع وجود از سرای نور

نور ستاره ها، همه زان ماه منظر است

 

آرامگاه شاهدِ حق؛ دستغیب و آل

نزدِ ضریح زاده ی موسی ابن جعفر است

 

ذریّه خلیلی و از نسل حیدری

نبود عجب که خاکِ درت، عشق پرور است

 

قبر مقدسینِ شهر، بُود در کنار نور

شاهچراغ گلبنِ هر پاک پرور است

 

اینجا که خفته اند گلان در کنار هم

این بوی خوش ز گلبن و گل های پرپر است

 

زیبا گلانِ پاک، که خلوت گزیده اند

هر گل طراوتش ز همینْ پاکْ گوهر است

 

مردانِ متقی که برفتند راهِ عشق

ز آنها که یاد و خاطر خوش مانده، برتر است

 

گل های باغِ عشق چو شد دسته ی گلی

خوشْ دسته های گل که در این کاسه ی زر است

 

مستند زائران درت از می الست

هرکس به عشقِ واله و مجنون دیگر است

 

خورشیدِ تابناک ز این در فروغ یافت

این همْ دگر طلایه ز محراب و منبر است

 

هر وقت آمدم که ببوسم ضریح تو

دیدم هزار دیده ترا حلقه بر در است

 

گفتم به عاشقی که چه اسرار عشق توست

با سر اشاره کرد که آن پیش سرور است

 

عشق علی و آل محمد مرا بس است

هریک چو هادی اند، چو خورشید انور است

 

از کودکی شدم چو عاشق دین و شریعتش

زایل به سال و مه نشد، هردم فزون تر است

 

عمری عزیزی بر سر دولتْ سرایِ توست

پیوسته ریزه خوار این در و از ذره کمتر است

200 کاراکتر




گزارش های تصویری


جست و جو در سایت