رهبری و سومین حرم اهل بیت (علیهم السلام)

رهبر معظم انقلاب 18 اردیبهشت 87 در دیدار مسوولین استان فارس، آستان مقدس حضرت شاهچراغ را سومین حرم اهل بیت(ع) نامیدند/ فایل صوتی

رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظله العالی) در تاریخ ١٨ اردیبهشت ماه ١٣٨٧ در دیدار مسوولین اجرایی استان فارس در سخنان مهمی آستان مقدس حضرت احمدبن موسی الکاظم  شاهچراغ (علیه السلام) را سومین حرم اهل بیت (علیهم السلام) در سرتاسر ایران نامیدند.

متن بیانات معظم لَه به این شرح است:


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
دیدار امروز ما با شما مسئولان عزیز این استان در بخشهای مختلف - که در آخرین روز حضور من در شیراز صورت میگیرد - بیش از آنچه که جنبه‌ی توصیه و سفارش به شما دوستان داشته باشد، جنبه‌ی تشکر و قدردانی دارد.

اولاً لازم است من از مردم عزیز شیراز و شهرهای دیگر این استان به‌خاطر اظهار محبتشان و میهمان‌نوازی‌شان - که از خصلتهای شناخته‌شده و معروف مردم این سامان است - صمیمانه و عمیقاً تشکر کنم. ثانیاً از شما برادران و خواهران عزیزی که در بخشهای مختلف دست‌اندرکار هستید و برخی از زحمات و مشکلات سفر ما بر دوش بخشهای شما بود، به خاطر این همکاری‌ها و محبتها تشکر کنم.

همچنین عذرخواهی کنم از مردم شهرهائی که توفیق پیدا نکردیم به آن شهرها برویم؛ لذا نمایندگانی را من به شهرهای مختلف این استان فرستادمبحمداللَّه استان پهناوری است، شهرستانهای بسیار زیادی دارد، دل انسان میخواهد که با همه‌ی مردم بخشهای مختلف این استان روبه‌رو حرف بزند؛ لیکن «ما کلّ ما یتمنّی المرء یدرکه»؛ خیلی از آرزوهاست که انسان قادر به تحقق آن نیست. در عین حال بعضی از برادران، خواهران و جوانان زحمت کشیدند و از شهرهای مختلف به شیراز آمدند، در دیدارهای گوناگون - روز اول و روزهای دیگر شرکت کردند و زحماتی را متحمل شدند؛ از آنها هم من صمیمانه تشکر میکنم.

استان ظرفیتها و استعدادهای بسیار گسترده‌ای دارد که آقای استاندار محترم به آن اشاره کردند؛ در گزارشهای مربوط به استان فارس هم هست؛ هم ظرفیتهای طبیعی، هم استعدادهای گوناگونِ مربوط به تفاوت اقلیمی در شمال و جنوب این استان، و هم بیش از همه، استعدادها و ظرفیتهای نیروی انسانی که حقاً و انصافاً در این استان چشمگیر است.

یک نکته این است که هر کسی در هر رتبه‌ای به مردم این استان دارد خدمت میکند، باید خدا را شکرگزار باشد. واقعاً این مردم، این انسانهای فهیم، لطیف و باذوق، شایسته‌ی خدمت‌کردنند؛ حقاً و انصافاً خدمت به این مردم لذت‌بخش است. البته خود شما هم اغلب از همین مردمید. انسان وقتی خصوصیات و خلقیات مردم شیراز و مردم فارس را می‌بیند، احساس میکند که خدمت به این مردم با این خصوصیات، با این خلقیات، با این لطافت، با این نکته‌سنجی‌ها، با این استعدادهای فراوان و سرشار، حقاً و انصافاً برای انسان یک اقبال است، یک شانس است؛ این را قدر بدانید. هر جا هستید و هر یک از قوای سه گانه، در هر رتبه‌ای از رتبه‌ها، این را قدر بدانید و خدا را شکر کنید. به مردم حقیقتاً خدمت کنید و وقت بگذارید. این مردم را، مراجعین را تکریم کنید، احترام کنید. همه جا همه‌ی انسانها در خور تکریمند؛ و آنجائی که انسان برجستگی‌های انسانی و اخلاقی در یک جمعیتی می‌بیند، بیشتر مایل است آنها را تکریم کند. این، نصیحت عمده و اصلی من به شما برادران عزیز است

.در این سفر درباره‌ی مسائل گوناگون استان تصمیمهائی گرفته شده است؛ دولت محترم پشتیبانی‌های بودجه‌ای خوبی را از مصوبات و تصمیمهای این سفر قرار داده است؛ مسئولین دولتی هم اجتماع میکنند، امروز می‌آیند می‌نشینند اینها را به صورت مصوبه‌ی دولت در می‌آورند؛ اینها را هرچه زودتر و سریع‌تر با همه‌ی قوا و نیرو و توان عملیاتی کنید، اجرائی کنید، محقق کنید تا مردم بهره‌ی آنها را ببرند.

به نظر من یکی از چیزهای بسیار مهمی که در شیراز باید مورد توجه قرار بگیرد، مرکزیت و محوریت این حرم مطهری است که کمتر شهری از شهرهای کشور ما یک چنین امتیاز و برجستگی‌ای دارد. سه امامزاده‌ی صحیح‌النسب و عالی‌مقام و بسیاری از امامزاده‌های دیگر در این شهر، جایگاه قداست این شهر و انتساب آن به ولایت اهل بیت (علیهم السّلام) را بسیار بالا میبرد. جا دارد در تبلیغات عمومی، در صدا و سیما، در ابتکارات گوناگونی که در زمینه‌های خدماتی، اقتصادی و غیره انجام میگیرد، این جنبه - که روح و معنای عالی ولایت مردم فارس را نشان میدهد - برجسته شود.

اینجا بعد از مشهد و قم، در واقع سومین حرم اهل بیت (علیهم السّلام) در سرتاسر ایران است. هم از لحاظ خدمت‌رسانی به زوار این حرم، هم از لحاظ معرفی کردن و نشان دادن و دلهای مشتاقان را در سرتاسر کشور و بیرون از کشور متوجه این بارگاه عظمی کردن، کارهائی است که بایستی انجام بگیرد.

یکی از چیزهائی که در این استان انسان احساس میکند، این است که این استان با وجود داشتن استعدادهای برجسته، استان محجوب و باحیائی است؛ مثل انسانهائی که سواد و فضل زیادی دارند، اما خیلی اهل گفتن و نشان دادن و اظهار کردن نیستند؛ این را انسان اینجا حس میکند. این همه مفاخر در گذشته و در زمان حال. من دیروز در جلسه‌ی نخبگان لذت بردم از دیدن نخبگان علمی، ادبی، کارآفرینان، شخصیتهای مفید برای جامعه - چه از لحاظ ذهنی، چه از لحاظ عرصه‌ی عملی - در عین حال تبلیغات و ارائه و نشان دادن این همه استعداد در شیراز، آنچنان که باید و شاید نیست. مردم فارس اهل قال نیستند؛ آدم احساس میکند. گفته میشد مردم فارس اهل حالند؛ منظورشان این بود که اهل کار نیستند. بنده میگویم نه، اهل حالند، یعنی اهل قال نیستند؛ والّا بحمداللَّه اینجا خیلی اهل کارند؛ تحرک علمی، تحرک عملی؛ در صنعت، در کشاورزی؛ انسان تحسین میکند. مردم فارس اهل قال نیستند، اهل گفتن و جنجال کردن و مردم را به خود متوجه کردن نیستند؛ این باید یک جوری جبران شود. در گذشته هم حافظ میگوید:

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان‌

قال و مقال عالمی میکشم از برای تو

از نفس فرشتگان ملول میشود. قال و مقال عالم را هم که میپذیرد، برای او میپذیرد. آدم می‌بیند این روحیه همچنان در شیراز هست؛ اهل قال و مقال و به رخ کشیدن و تظاهر کردن نیستند. اما استعداد اینجا خیلی زیاد است؛ از این استعدادها باید استفاده شود.

دیروز یکی از آقایانی که صحبت کردند، مسئله‌ی دانشکده‌ی هنر و تقویت هنر را در اینجا مطرح کردند. بعضی خیال میکنند هنر مساوی است با لاابالیگری و بی‌دینی و بی‌بندوباری؛ این غلط است. هنر از جلوه‌های زیبای خلقت الهی است در انسان. آنچه در هنر ایراد دارد و اهل بصیرت همیشه ایراد گرفته‌اند، جهت غلط هنر بوده است. هنر را کشاندن به جهت اغوای انسان و بی‌بندوباری انسان، این بد است؛ والّا هنر اگر با روح دین، با جهتگیری دین باشد، از برجسته‌ترین پدیده‌های وجود انسانی است. امروز هم بحمداللَّه همین‌جور استامروز شاعر ما، نقاش ما، انواع و اقسام رشته‌های هنری ما، انسان وقتی نگاه میکند، می‌بیند غالباً با روح دین و تدین کارشان همراه است. چه اشکالی دارد؟ ما اگر چنانچه مرکز تربیت هنری و تقویت هنری در اینجا داشته باشیم، با حفظ این جهتگیری درست، این خیلی خوب است؛ این هیچ ایرادی ندارد. از این استعداد عظیم در این جهت استفاده شود، خیلی خوب است.

یکی از چیزهائی که در این استان مورد توجه است و جا دارد که بیشتر مورد توجه قرار بگیرد، مسئله‌ی گردشگری است. اینجا به خاطر وجود حرم مطهر حضرت احمدبن‌موسی (علیه و علی ابیه و اخیه السّلام) جنبه‌ی مضاعف گردشگری دارداینجا مزار است، زیارتگاه است. جاذبه‌های گردشگری در اینجا خیلی زیاد استمن تصورم این است که اگر مسئولین کشور و مسئولین استان بتوانند از همین مسئله‌ی گردشگری به شکل درست، با تبلیغات صحیح و با جهتگیریِ صحیح استفاده کنند، درآمد آن، استان را از همه‌ی معونه‌های دیگر بی‌نیاز میکند. مسئله‌ی گردشگری خیلی مهم است.

من همین‌جا اشاره بکنم به این بناهای باستانیِ مربوط به قبل از اسلام؛ تخت جمشید و بقیه‌ی چیزهائی که در این استان هست. انسان از دو نظر ممکن است به این مراکز باستانی نگاه کند؛ اینها را باید از هم تفکیک کرد. یک نگاه این است که اینها متعلق به جباران تاریخ بوده. هر کدامی که نگاه میکنیم، به یک نحوی به یکی از جباران تاریخ و طاغوتهای بشری ارتباط پیدا میکند. بله، از این جهت نگاه منفی به اینها هست. غالب متدینین و انسانهائی که نفرت طبیعی از استبداد و از جباریت دارند، با این دید وقتی به این بناهای باستانی نگاه میکنند، طبعاً برای آنها جاذبه‌ای ندارد. لیکن یک جنبه‌ی دیگر هم وجود دارد و آن این است که این بناها محصول سرپنجه‌ی هنرمند ایرانی است؛ محصول فکر راقی و روشن‌بین ایرانی است در سالها و قرنها پیش از این؛ این جنبه‌ی مثبت قضیه است. همه‌ی بناهائی که از لحاظ تاریخی - چه در اینجا، چه در اصفهان، چه در بقیه‌ی نقاط کشور - وجود دارد، از این قبیل است. درست است که جباران استفاده کردند، اما خالق و آفریننده‌ی این مجموعه‌ها کیست؟ ذهن ایرانی است، سرانگشت هنرمند ایرانی است، روحیه‌ی بلندنظر ایرانی است، ابتکار و ذوق ایرانی است؛ این برای یک ملت افتخار است. با این دید وقتی نگاه بکنیم، می‌بینیم اینها مثبت است؛ چه تخت جمشید، چه بقیه‌ی مناطق دیگراینها را نشان بدهید.

در دنیا از چیزهائی که جنبه‌ی افتخارآمیز هم خیلی ندارد، گاهی اوقات به عنوان مفاخر تاریخی استفاده میکنند. آن کسانی که مفاخر تاریخی را ندارند، برای خودشان خلق میکنند! ما این همه مفاخر تاریخی داریم، این همه چیزهائی که مایه‌ی تفاخر تاریخی ملت ایران است، اعتماد به نفس ملت ایران است؛ چرا اینها را نشان ندهیم؟

یک نفری برای من نقل میکرد، میگفت رفته بودیم یونان؛ ما را به مراکز گردشگری گوناگون میبردند و آنها را به ما نشان میدادند؛ از جمله به نقطه‌ای بردند، گفتند اینجا همان‌جائی است که سپاهیان ایرانی آمدند اینجا، از ما شکست خوردند. مردم را به یک بیابان خالی میبرند و نشان میدهند که اینجا آنجائی است که ایرانی‌ها در آن دوره لشکرکشی کردند و در اینجا شکست خوردندیک فضای خالی را نشان میدهند، یک ماده‌های تاریخی را با یک فضای خالی اثبات میکنند. خوب، اینجا نزدیکی کازرون - آنطوری که شنیدم - مجسمه‌ی والرین است، امپراتور روم، که زانو زده در مقابل پادشاه ایران. خیلی خوب، اینجا را بروید نشان بدهید؛ این به آن در! این همه نقاط مثبتی که میتواند گذشته‌ی ما را نشان بدهد.

من البته به شما عرض بکنم؛ اعتقاد راسخ و جازم و علمی دارم که آنچه ایرانی بعد از آمدن اسلام کرده، اصلاً قابل مقایسه نیست با آنچه در طول تاریخ گذشته‌ی خودش داشته. ایران در دوران اسلامی، در قرن سوم و چهارم و پنجم هجری، در قله‌ی دانش و تمدن و سیاست و اقتصاد جهانی قرار داشته. هیچ جای دنیا - از شرق و غرب، از آسیا و اروپا - در این حد نبودند؛ این به برکت اسلام بوده. ایران قبل از آن هرگز چنین اوجی را نداشته. در دوران سلسله‌های گوناگون ایرانی - از آل بویه بگیرید تا غزنویان و سلجوقیان و بقیه، تا دوره‌ی صفویه - این بخش از تاریخ ایران قابل مقایسه نیست؛ اما آن بخش دیگر تاریخ ایران هم، تاریخ ماست؛ آن هم ایران است؛ حالا یک حاکم طاغوتی در رأسش بوده، سنتهای غلط و آئینهای باطلی در آنها وجود داشته؛ آن به جای خود، امر دیگری است؛ اما هنر ایرانی است. به هر حال روی مسئله‌ی گردشگری حتماً بایستی کار شود؛ هم در زمینه‌ی مزارات اسلامی که بهترینش را شما در اینجا دارید، هم به وسیله‌ی مفاخر ادبی و هنری ما که شما عالی‌ترینش - یعنی حافظ و سعدی - را اینجا دارید، هم در زمینه‌ی آنچه که در گذشته‌ی تاریخ وجود داشته است.

یکی از چیزهائی که به نظر من در اینجا باید انجام بگیرد - حالا تفاصیل اینها را ان‌شاءاللَّه دوستان ما در جمع‌بندی‌های سفر به نتیجه خواهند رسید و اقدام خواهد شد - این است که اینجا قطب کشاورزی است؛ جا دارد که تحقیقات مقابله‌ی بلندمدت با خشکسالی که تحقیقات وسیع و گسترده‌ای است و راه‌های گوناگونی دارد، در همین‌جا در این شهر، یک مرکزیتی پیدا کند. یکی از چیزهائی که میتواند اینجا مرکزیت پیدا کند، همین است. همچنان که شما در بخشهای پزشکی گفتید نقاط منحصربه‌فرد دارید، در این قضیه هم میتوانید یک نقطه‌ی منحصربه‌فرد داشته باشید. و البته خیلی کارهای دیگر در این استان میشود انجام داد. ان‌شاءاللَّه مسئولین توفیق پیدا کنند انجام بدهند؛ شما هم توفیق پیدا کنید ان‌شاءاللَّه هر کدام در هرجا هستید، به پیشرفت این برنامه‌ها کمک کنید.

قدر بدانید این خدمت را؛ قدر بدانید این حضور مردمی را؛ قدر بدانید این توجه و آمادگی روحی مردم عزیز را؛ و از خدای متعال کمک بخواهید، هدایت بخواهید؛ ان‌شاءاللَّه خداوند کمک خواهد کرد. از خدای متعال بخواهید وسیله‌ی پیشرفت روزافزون این کشور را به دست شماها و مسئولین کشور ان‌شاءاللَّه فراهم کند و آینده‌ی این استان و آینده‌ی کشور را از گذشته‌اش بهتر کند.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌.


منبع: https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3436

دانلود فایل صوتی


 

بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع جانبازان و ایثارگران و خانواده هاى شهداى استان فارس در حرم مطهر شاهچراغ(ع) - 13 اردیبهشت 87

بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم

الحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين سيّما بقيّة اللَّه فى الأرضين.

اگر چه در حوادث انقلاب، شگفتيهاى بى نظير كم نيست و از آغاز نهضت بزرگ ملت ايران - كه به انقلاب اسلامى منتهى شد - تا پيروزى انقلاب و از پيروزى انقلاب تا امروز، در طول دوران مبارزه و انقلاب، حوادث شگفت انگيز و بى نظير يكى پس از ديگرى چشم و دل را به خود متوجه مى كند؛ اما در ميان اين حوادث شگفت انگيز، مسئله ى شهيد يك ويژگى استثنائى دارد.

هر آنچه كه مربوط به وجود نورانى شهيد است، شگفتى است. انگيزه ى او براى حركت به سمت جهاد - كه در دنياى مادى و در ميان اين همه انگيزه ى رنگارنگ جذاب، يك جوانى برخيزد، قيامِ للَّه كند و به سمت ميدان مجاهدت حركت بكند - اين خود يك شگفتى است؛ پس از آن، تلاش او، در معرض خطر قرار دادن خود در ميدانهاى نبرد، كارهاى برجسته ى او در ميدانها، شجاعتها و شهامتهائى كه هر سطرى از آن مى تواند يك سرمشق ماندگار و نورانى باشد هم يك شگفتى است؛ و پس از آن رسيدن به شوق وافر و كنار رفتن پرده ها و حجابهاى مادى و ديدن چهره ى معشوق و محبوب - كه در حركات شهدا، در حرفهاى شهدا و در روزهاى نزديك به شهادت، هميشه جلوه گر بود و نقلهاى فراوانى در اين زمينه هست - اين هم يكى از شگفتيهاست. در ميان همين شهداى عزيز شما شيرازيها و فارسى ها، در يك وصيت نامه اى خواندم كه شهيد مى گويد: من بيقرارم، بيقرارم! آتشى در دل من است كه مرا بى تاب كرده است؛ به هيچ چيز ديگر آرامش پيدا نمى كنم مگر به لقاء تو؛ اى خداى محبوبِ عزيز! اين سخن يك جوان است! اين همان چيزى است كه يك سالك و يك عارف، بعد از سالها مجاهدت و سالها رياضت ممكن است به آن جا برسد؛ اما يك جوان نوخاسته، در ميدان نبرد و در ميدان جهاد آن چنان مشمول تفضل الهى قرار مى گيرد كه اين ره صد ساله را يكشبه مى پيمايد و اين احساس بى قرارى و شوق، از سوى پروردگار پاسخ مناسب مى يابد. خود اين شوق هم لطف خدا و جاذبه ى حضرت حق متعال است. اين شگفتى بزرگى است.

و بعد خون شهيد است. خانواده ى شهيد، مادر شهيد، پدر شهيد، همسر و فرزندان شهيد، برادران و خواهران و نزديكان و دوستان شهيد - كه اگر اين جوان با مرگ معمولى از دنيا رفته بود، اينها گريبان پاره مى كردند و صبر نمى كردند - در مقابل خون اين شهيد، آن چنان صبر و متانت و آرامش و استقامتى نشان مى دادند كه انسان متحير مى ماند. مادر دو شهيد به من گفت: من بچه هايم را خودم دفن كردم، در خاك گذاشتم و دستم نلرزيد! پدر چند شهيد گفت: اگر چند برابر اينها من بچه داشتم، حاضر بودم آنها را در راه خدا بدهم! اين چه عنصرى است؟ اين چه جوهرى است؟ اين چه برق درخشنده اى است كه خدا در دل حادثه ى شهادت قرار داده است كه اين جور دنياى تاريك را روشن مى كند؟ هشت سال ملت ايران با اين برق درخشان در دل مرد و زن خود، همراه بود. و خدا دستگيرى كرد؛ خدا كمك كرد.

شهدا پيشرو و پيشگام بودند و سنگر دوم، خانواده هاى شهيدان و ديگر ايثارگران. رفتند جلو، مانعها را از سر راه برداشتند و توانستند يك ملتى را كه چند قرن او را به بى حالى و تسليم در مقابل زورگويان عادت داده بودند، تبديل كنند به اين ملت بانشاط، سرافراز، پرافتخار و با عزم و اراده ى مستحكم و راسخ. اين كار را شهداى ما كردند؛ اين كار را رزمندگان ما كردند؛ اين كار را جانبازان ما كردند؛ اين كار را استقامت آزادگان ما در زندانهاى دشمن كرد؛ اين كار را شما خانواده هاى شهدا كرديد. حق شما بر گردن ايران و ايرانى تا ابد باقى است و تاريخ ايران بايد نسبت به خانواده ى شهدا، حق گذارى كند.

بيش از چهارده هزار و پانصد شهيد از استان فارس و شهر شيراز! اين شوخى است؟ شيرازى كه سياستهاى استعمارى تصميم گرفته بود آن را به مظهر بى بندوبارى و بى اعتنائى به اصول و ارزشهاى دينى تبديل كند؛ شيرازى كه مايل بودند در آن هيچ چيز جز جلوه هاى حيوانىِ منحط وجود نداشته باشد و در آن از اصالتهاى دين خبرى نباشد. براى اين سياستگذارى كردند؛ اقدام هم كردند. اما جواب مردم شيراز و مردم استان فارس و تودهنى شما به دشمن، چهارده هزار و پانصد شهيد، بيش از سى و چهار هزار جانباز و بيش از دو هزار و پانصد آزاده بود. سلام بر شما! رحمت خدا بر شما!

شيراز مأمن امامزادگان بزرگوار بود؛ در هيچ نقطه اى از كشور به قدر فارس، مرقدِ امامزاده وجود ندارد. معناى اين حرف اين است كه از هر كجا امامزاده ها و فرزندان معصومين، يا از جور خلفا مى گريختند و يا به اميدِ كمك مردم حركت مى كردند، متوجه شهر شيراز يا شهرهاى ديگر استان فارس مى شدند. آن معنويتى كه شخصيتى مثل شهيد بزرگوار مرحوم آيت اللَّه دستغيب مظهر آن معنويت بود، از اين خانواده و از اين مركز فياضِ تمام نشدنى اهل بيت (عليهم السّلام) سرچشمه گرفته است. اين عمق انگيزه ى دينى را نشان مى دهد. اين نورانيت، شخصيتى مثل شهيد دستغيب مى سازد و مى پروراند و نفَس گرم آن شهيد عزيز، در اين منطقه اين همه دل جوان و جوينده را شيداى معنويت مى كند؛ دلهاى جوانى كه از همان روزهاى اول به ميدانهاى جنگ رفتند.

من ديروز در جمع نظاميان مستقر در شيراز گفتم: اولِ انقلاب و اوائل جنگ تحميلى، در دورانى كه جبهه ها از همه طرف محنت بار بود و اكثر خرمشهر زير چكمه ى اشغالگران بود، بنده به منطقه ى آبادان و اين بخشِ خرمشهر رفتم؛ يك عده جوانِ بااخلاص نورانىِ پرشور، با سلاحهاى ابتدائى به آن جا آمده بودند براى اين كه بجنگند؛ گفتم: از كجا آمده ايد؟ گفتند: از شيراز. در سرتاسر دوران جنگ تحميلى بچه هاى استان فارس - چه در لشكر فجر، چه در لشكر المهدى و چه در يگانهاى ارتشى كه در شيراز مستقرند و بسيارى از كاركنان آنها شيرازى يا اهل شهرهاى استان فارسند - وجودشان اثرگذار و نمايان بود. اين نفَس گرمى كه اين همه جوان را در راه دفاع از اسلام، دفاع از استقلال ملى، دفاع از كشور و دفاع از بزرگترين حادثه ى تاريخ ما - يعنى انقلاب اسلامى - اين جور به ميدان كشانده بود، نفَس گرم مردان بزرگى مانند مرحوم آيةاللَّه شهيد دستغيب و ديگران، و پشت سر همه و قويتر از همه نفَس گرم امام بود. اين يكى از آن شگفتيهاى بسيار برجسته ى انقلاب ماست!

عزيزان من! امروز سالها از آن دوران مى گذرد. خيلى از شما جوانها دوران دفاع مقدس را نديديد و درك نكرديد؛ بعضى هم خاطره ى مبهمى از آن داريد. گذر زمان، حوادث را لحظه به لحظه از انسان دورتر مى كند. بعضى از حوادث فراموش مى شوند، مثل يك موج ضعيفى كه از انداختن يك سنگى در يك استخر آبى به وجود مى آيد - موجى هست، اما هر چه مى گذرد، لحظه به لحظه ضعيف تر مى شود و دقيقه اى نمى گذرد كه ديگر خبرى از آن موج نيست - لكن بعضى از حوادث نقطه ى عكسند و گذر زمان آنها را ضعيف و كمرنگ نمى كند، بلكه برجسته تر مى كند. يك نمونه ى آن، حادثه ى عاشوراست.

در روز عاشورا كسى نفهميد چه اتفاق افتاد. عظمت آن حادثه، عظمت جهاد جگرگوشه ى پيغمبر و ياران و نزديكانش و همچنين عظمت فاجعه ى كشته شدن فرزندان و نورديدگان پيغمبر بر كسى روشن نبود. اكثر كسانى كه آن جا بودند هم نفهميدند. آنهايى كه در جبهه ى دشمن بودند، آن قدر مست و آن قدر غافل و آن قدر از خود بيگانه بودند كه نفهميدند چه اتفاقى افتاد! مستان عالَم، مستان غرور و شهوت و غضب و مستان حيوانيت، نمى فهمند در عالم انسانيت چه دارد اتفاق مى افتد؛ بله، زينب خوب فهميد، سكينه خوب فهميد، آن زنها و دخترهاى مظلوم خوب فهميدند چه اتفاقى افتاد؛ اين مال روز عاشوراست. اما هر روزى كه از روز عاشورا جلوتر رفتيم - روز دوازدهم در كوفه، چند هفته بعد در شام، چند هفته بعد در مدينه و اندكى بعد در همه ى دنياى اسلام - اين حادثه به سرعت برق، عظمت و اهميت خودش را نشان داد. هنوز دو سال از اين حادثه نگذشته بود كه آن طغيانگرِ فرعونى كه عامل اين حادثه بود، از روى زمين برافتاد و نابود شد و چند سالى بيش نگذشته بود كه آن خانواده نابود شدند. خانواده ى ديگرى از بنى اميه سر كار آمدند؛ چند ده سالى نگذشت كه آن خانواده هم مضمحل و نابود شدند. دنياى اسلام روز به روز به مكتب اهل بيت نزديكتر، دل بسته تر و مشتاقتر شد و اين حادثه توانست پايه هاى عقيده ى اسلامى و مكتب اسلام را در طول تاريخ استوار كند. اگر حادثه ى كربلا نبود، ما امروز از مبانى و اصول اسلام هم چندان خبرى نمى داشتيم و شايد فقط نامى از اسلام به گوش ما مى خورد. اين خون مقدس و اين حادثه ى بزرگ، نه فقط كوچك نشد، كمرنگ نشد، ضعيف نشد، بلكه روزبه روز قويتر و برجسته تر و اثرگذارتر شد؛ اين يك نمونه ى برجسته است.

انقلاب شما و شهادت شهيدان شما هم از همين قبيل است. در اول حادثه اى زلزله گون بود؛ خيليها تحليل كردند: يك زلزله است، مى گذرد و فراموش مى شود! اما اين جور نشد؛ عكس شد. امروز در اعماق دل ملتهاى مسلمان، مفاهيم انقلاب اسلامى روز به روز رسوخ بيشترى پيدا مى كند؛ اين نه حرف من، بلكه محصول تحليلهاى كسانى است كه دشمن ترينِ دشمنانشان، ملت ايران و انقلاب اسلامى است! آنها مى گويند؛ آنها شهادت مى دهند. اينى كه مى بينيد تهديد مى كنند و عليه ملت ايران عربده مى كشند، به خاطر همين تحليل است؛ مى ترسند! مى بينند اين حادثه خاموش نشد؛ مى بينند اين موج كمرنگ نشد و مرتب برجسته تر و گسترده تر و عمق آن بيشتر مى شود؛ لذا مى ترسند.

يك روزى آنها خيال كردند توى اين كشور انقلاب تمام شده؛ علت هم اين بود كه چند تا آدم غافل و نادان يا گفتند: انقلاب تمام شد، يا گفتند: اسم شهدا را ديگر نياوريد، يا گفتند: امام را بايد به موزه ى تاريخ سپرد و از اين حرفها! آن بى عقلهائى كه از اين حرفها مى خواستند براى سياستهاى خودشان تحليل درست كنند، باور كردند؛ خيال كردند انقلاب تمام شد. امروز كه انسان نگاه مى كند، آثار يأس از آن تحليل را در سخنان و در تحليلهاشان مى بيند. از ملت ايران، از عظمت ايران، از استقلال ايران و از استعداد جوانهاى ايران، احساس واهمه مى كنند.

چرا پيشرفت علمى يك ملت و يك كشور، از نظر يك جماعتى در دنيا تهديدآميز است؟ چرا؟! چون انحصارطلبند؛ چون سلطه طلبند؛ چون ايران را طعمه فرض كرده اند. خواستند اين كشور را با ذخائر و با موقعيت جغرافيائى ممتاز و برجسته اش، يك جا ببلعند. بيدارى ملت ايران، بيدارى جوان ايرانى و استعداد و درخشندگى پيشرفت علمى جوان ايرانى، نمى گذارد. لذا پيشرفت فنّاورى شما، انرژى هسته اى شما و پيشرفتهاى علمى ديگرِ شما، آنها را عصبانى مى كند. بله، اگر ملت ايران بى خيال و جوان ايرانى بى فكر باشد - دنبال علم و دنبال كار و دنبال توليد و دنبال نوآورى نرود و همين طور به عيش و عشرت بگذراند - آنها خوشحال مى شوند. آنها اين را مى خواهند؛ آنها نمى خواهند شهر شيراز، يك مركزى باشد كه در آن پيشرفت علمى هست - كه من گفتم شيرازِ شما، از لحاظ پيشرفت صنعتى در خط مقدم شهرها و استانهاى كشور قرار دارد و در بعضى از رشته هاى علمى، جوانها و مردان و زنان شما در دنيا آوازه پيدا كرده اند - آنها اين را نمى خواهند. آنها نمى خواهند كه دانشگاه ما، حوزه ى علميه ى ما، آزمايشگاه ما و محيط توليد ما، پر رونق باشد. آنها دلشان مى خواهد اختلاط دختر و پسر و آميزشهاى شهوانى و غفلت و عشرت و اينها، بر زندگى مردم غلبه پيدا كند؛ آنها اين را مى خواهند. شما عكس اين را عمل كرديد؛ علت عصبانيت امريكا و صهيونيستها و اين همه تبليغات اين است.

بعضيها مى گويند آقا! چرا دشمنىِ امريكا را تحريك مى كنيد؟ خب، اگر بخواهيم دشمنىِ امريكا را تحريك نكنيم، بايد بگيريم بخوابيم، از كار و تلاش دست برداريم و افتخارات خودمان را فراموش كنيم! آن وقت امريكا از ما ممنون خواهد شد؛ امريكا اين است. آيا ملت ايران به اين راضى است؟! آنها به خاطر اين كه فلان مسئول در كشور فلان حرف را زده است يا سياست ما فلان جور حركت كرده است، با ما دشمن نيستند؛ نه، آنها به خاطر بيدارى ملت ايران با ما دشمنند. هر جا كانون بيدارى است، آماج مهمترى براى حمله ى دشمنان اين ملت است. شما نگاه كنيد، ببينيد هر جائى كه بيدارى از آن جا مى تراود و هشيارى و انگيزه و آمادگىِ جوانان ملت از آن جا بيشتر بُروز و درخشش پيدا مى كند، با آن جا بيشتر دشمنند. با خانواده هاى شهدا دشمنند.

الحمدللَّه خانواده ى شهداى شيراز اينگونه اند؛ ببينيد چه انگيزه اى و چه احساس افتخارى بر اين فضا و بر اين محيط سايه افكنده! درستش همين است؛ افتخار كنيد. حقيقتاً افتخار دارد كه انسان عزيزش را و جوانش را در راه خدا بدهد و بداند كه خداى متعال را با اين كار خشنود كرده است؛ «صبرا و احتسابا»، پاى خدا حساب كند. بداند كه اين عزيزى كه در راه خدا داد، يك سنگرى بود كه در مقابل هجوم دشمنان به عزّت و به استقلال اين ملت، برافراشته شد. هر كدام از شهداى شما يك سنگرند؛ اين افتخار دارد؛ جانبازان هم همين جورند. جانبازان هم شهداى زنده اند؛ شما جانبازان عزيز هم مثل شهدا هستيد؛ شهيد هم همين ضربه اى را كه جانباز تحمل كرده است، او هم تحمل كرده؛ سرنوشت او پرواز و رفتن بود، سرنوشت اين فعلاً ماندن. خانواده ى شهدا، پدر و مادر شهيد، همسر شهيد، فرزندان شهيد، برادران و خواهران و خويشاوندان شهيد، پدران و خواهران و همسران جانبازان بايد افتخار كنند.

يكى از چيزهائى كه من هميشه احساس مى كنم، احترام به همسران جانبازان است. بعضى از اين بانوان عزيز، اين جانباز را با همين جانبازيش قبول كردند و پذيرفتند؛ آفرين! بعضى شان جوان رعنائى را كه با او ازدواج كردند، ناگهان ديدند به يك ازپاافتاده و به يك جانباز تبديل شد؛ پذيرفتند و استقبال كردند؛ آفرين! همسران جانبازان خيلى باارزشند. همسران شهدا - كه جوانان عزيز را تربيت كردند - خيلى باارزشند. من در شرح حال شهداى شيراز، ديدم كه تعدادى از فرزندان شهداى شيراز و استان فارس، رتبه هاى علمىِ بالا و رتبه هاى تحقيقىِ بالا به دست آورده اند. اين چه جور به دست مى آيد؟! با مجاهدت آن مادر، آن همسر شهيد، آن شيرزن و آن مجاهده ى فى اللَّه؛ جهاد او اين است: «حسن التّبعل»؛ حسن التّبعل يعنى اين؛ يعنى آبروى شوهر را حفظ كردن؛ شخصيت شوهر را حفظ كردن؛ اين حسن التّبعل است؛ يك نمونه اش همين است كه شوهر رفت در راه خدا؛ بچه هايش و جوجه هايش را در آغوش رعايت خودشان و با تربيت خودشان آن چنان بزرگ كنند كه اينها احساس افتخار كنند و راه شهيد را ادامه بدهند.

من آخرين عرضم به شما اين است: عزيزان! اگر شهيدان عزيزند - كه عزيزترينند - اگر براى ما گراميند - كه گرامى ترينند - گراميداشت آنها به معناى اين است كه ما راهشان را ادامه بدهيم و اهدافشان را دنبال كنيم. دنبال كردن راه آنها يعنى بايستى اهداف جمهورى اسلامى و ارزشهاى اسلامى - اين پايه هاى مستحكم و اين شاخصهاى نمايان كه مى تواند اين ملت را به اوج افتخار دنيوى و اخروى برساند - در نظر داشته باشيم و دنبال كنيم. زن و مرد در اين جهت يكسانند؛ پسران و دختران شهيد، برادران و خواهران شهيد و آنهائى كه نسبتى با شهيد دارند در اين جهت يكسانند. هر چه به شهيد نزديكتريد، افتخارتان بيشتر و مسئوليت تان سنگين تر است. كشور مال شماست؛ كشور مال جوانهاست؛ آينده مال شماست. آنهائى كه رفتند، رفتند و راهها را گشودند؛ من و شما كه مانديم بايد از اين راههاى گشوده حركت كنيم و پيش برويم. والّا اگر آنها راه را باز كنند و ما بنشينيم و دست روى دست بگذاريم و تماشا كنيم، اين قدرنشناسى و نمك نشناسى است. نمك شناسىِ در قبال شهدا اين است كه وقتى آنها راه را باز كردند، ما از اين راه حركت كنيم و پيش برويم. اين امروز وظيفه ى ماست و ملت ايران اين وظيفه را انجام مى دهد و مسئولين كشور بحمداللَّه به اين وظيفه متعهد و پايبندند و شعارهاى اسلامى و مبانى و اصول اسلامى براى آنها اصلى ترين پرچمها و شعارهاست. ان شاءاللَّه اين ملت با اين عزم، با اين روحيه، با اين جوان و با اين مشعلهاى درخشانى كه از خون شهيدان برافروخته شده و فضا را روشن كرده، خواهد توانست به بلندترين و دورترين آرزوهاى خودش برسد.

پروردگارا! رحمت و مغفرت خود را بر شهيدان نازل كن. پروردگارا! رحمت و لطف و فضل خود را بر خاندان شهيدان نازل كن. پروردگارا! ما را با شهيدان محشور كن. پروردگارا! مرگ ما را جز به شهادت در راه خودت قرار مده. پروردگارا! دعاى امام بزرگوار، دعاى شهيدان، دعاى شهيد دستغيب و برتر و بالاتر از همه دعاى حضرت ولى عصر (ارواحنا فداه) را شامل حال ما بگردان.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته

 منبع:  https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3430

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با مردم شیراز در ١١ اردیبهشت ١٣٨٧/ فایل ویدیویی

بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم

الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّة اللَّه فى الأرضين.

پروردگار متعال را خيلى شكرگزارم كه توفيق زيارت شما مردم عزيز شيراز را - اگرچه بصورت ديرهنگام - به اينجانب عنايت كرد. اين ديدار بعد از مدتهايى كه دوستان شيرازى و برادران استان فارس، بارها گلايه مى كردند از اين كه سفر به اين استان طول كشيده است، انجام مى گيرد.

بايد عرض كنم كه اشتياق من به ديدار شما مردم عزيز و شهر زيبا و استان پر بركت و پر افتخارتان كمتر از شما برادران و عزيزان نبوده است. اين جا شهر فرزانگان و شهر علم و ذوق و فرزانگى و شهر چهره هاى تاريخى و بين المللى است. شيراز و استان فارس در ميان شهرها و استانهاى كشور از رتبه ى بالايى برخوردارند.

بنده معمولاً در سفر به شهرها و در ملاقات با مردم عزيز شهرهاى گوناگون، اين رسم را دارم كه برخى از برجستگيها و خصوصيات آن شهرها را - چه از لحاظ تاريخى و چه از جهات گوناگون ديگر - مطرح كنم؛ و غرض از بيان اين مطالب با مردم آن شهرها، اين بوده است كه بخصوص جوانها - در هر نقطه اى از اين كشور بزرگ و كهن و پر افتخار كه زندگى مى كنند - شناسنامه ى روشنى از شهر خود و گذشته ى خود و تاريخ خود دردست داشته باشند. لكن اين معنا در مورد شهر شيراز و استان فارس، در واقع بى مورد به نظر مى رسد؛ چون مفاخر شيراز و استان شما به قدرى زياد است و به قدرى شهر شما در همه جاى جهان شهره است كه نيازى نيست كسى براى معرفى شيراز و گذشته ى آن، مطلبى بيان كند. لكن يك استنتاجى مورد نظر من قرار دارد كه به خاطر آن استنتاج، به مطالبى اشاره مى كنم.

شيراز در طول قرنهاى گذشته، استعداد انسانى خود را تقريباً در همه ى زمينه هاى علمى به اثبات رسانده است؛ همچنين در زمينه هاى اجتماعى و دينى و آن چيزى كه به سرنوشت ملتها مربوط مى شودهم - يعنى تصميم و عزم ملى - استان فارس و شهر شيراز يك تاريخ برازنده و برجسته اى دارند. هرچه انسان به تاريخ شما بيشتر دقت مى كند، اوج فرزانگى اين مرز و بوم و مردم اين منطقه را بيشتر درمى يابد.

از جنبه ى دينى - كه من باز هم روى اين مسئله تأكيد خواهم كرد - مرقد جناب احمدبن موسى و برادران بزرگوارش و ديگر امامزاده هاى خاندان پيغمبر، يك نشانه ى بسيار مهمى است. اين كه پيغمبرزادگان محترم و معتبر، مردم فارس را مخاطب خود و منطقه و منزل آنها را مأمن خود قرار بدهند، بسيار چيز پرمعنا و مضمون دارى است؛ بخصوص شخصيت برجسته ى جناب احمدبن موسى كه در ميان امامزادگان شناخته شده ى خاندان پيغمبر، جزو برجستگان محسوب مى شود. درباره ى او اين جور نوشته اند كه: «و كان احمدبن موسى كريما جليلا ورعا و كان ابوالحسن... (عليه السّلام) يحبّه و يقدّمه»؛ مردى بخشنده و كريم و باورع و داراى جلالت مقام و منزلت بود و پدرش - حضرت موسى بن جعفر - اين بزرگوار را بر فرزندان و خويشاوندان ديگر خود مقدم مى داشت و به او محبت ويژه اى داشت. شيراز هدف توجه اين امامزاده ى عزيز و ديگر امامزادگان قرار گرفت؛ آمدند و از سوى اين مردم هم پشتيبانى شدند! تا امروز هم بركات اين بزرگوار بر سرتاسر استان و بر بخش مهمى از اين كشور، جارى و سارى است.

در باب ادبيات و هنر، سعدى و حافظ دو گوهر درخشان بر پيشانى زبان فارسى و ادبيات فارسى هستند؛ اين چيزى نيست كه كسى بخواهد آن را معرفى كند. در دانشهاى مختلف هم شخصيتهاى عظيمى از اين استان برخاسته اند كه هر كدامى در دوره ى خود و عصر خود يگانه بوده اند: چه در فلسفه، چه در فقه، چه در ادبيات و نحو، چه در هنر، چه در تفسير و لغت، چه در رشته هايى مانند ستاره شناسى و فيزيك و پزشكى؛ نام بردن شخصيتهايى كه در اين علوم متنوع، هر كدامى به قله رسيدند و جزو سرآمدان زمان خود بودند و معرفى يكايك اين بزرگان، در يك محفل ديگر و نوع ديگرى از ديدار اقتضاء دارد. اين جا همين اندازه اشاره كافيست. درباره ى مسائل اجتماعى و گرايش شما مردم عزيز به غيرت دينى و جرأتِ اقدام، باز تاريخ در درون خود صفحات بسيار مهم و باارزشى را نگاشته دارد.

علماى مبارزى كه از اين استان به تاريخ دانش دين در كشور معرفى شدند، در كمتر نقطه اى از نقاط ايران نظير دارند. ميرزاى شيرازى را كه همه مى شناسند. مرحوم سيدعلى اكبر فال اسيرى - عالم بزرگ - كه در همين شهر شيراز قيام كرد و با نفوذ انگليسها و نفوذ خارجيها مخالفت كرد، بعد هم آمدند و او را گرفتند و تبعيد كردند؛ لكن اثر كار او ماند. نوشته اند كه سيدعلى اكبر فال اسيرى در نزديك حافظيه - شايد در همين نقاطى كه الان شما حضور داريد - مشغول زيارت عاشورا بود كه ريختند و او را گرفتند و تبعيد كردند. ميرزاى دوم - ميرزا محمدتقى شيرازى - كه در سالهاى بعد از جنگ جهانى اول، رهبر مبارزه ى ملت عراق در مقابل تهاجم انگليسها و اشغال انگليسها بود. مرحوم سيد عبدالحسين لارى چهره ى برجسته و ممتازى بود كه در حدود صد سال قبل، در همين استان و به كمك عشاير غيور و دلير استان فارس، مبارزات خودش را شروع كرد؛ با سلطه ى انگليسها مبارزه كرد؛ براى استقرار نظام قانونى و مشروطيت مبارزه كرد؛ براى تشكيل حكومت اسلامى مبارزه كرد. روحانيت استان از اين نمونه ها بسيار دارد كه همه هم به كمك مردم مؤمن و غيور استان فارس - چه عشاير و چه مردم شهرها و چه بخصوص شهر شيراز - مستظهر بوده اند. مرحوم سيدنورالدين حسينى، در همين شهر شيراز عضو سفارت بيگانه را - كه به مقدسات مردم اهانت كرده بود - خواباند و با دست خودش به او شلاق زد و حدّ الهى را جارى كرد و با دستگاه جبار، با شجاعت تمام به مبارزه ى سياسى و اجتماعى برخاست. بعد هم در دوران شروع مبارزات روحانيت، مرحوم آيت اللَّه شهيد دستغيب و مرحوم آيت اللَّه محلاتى و ديگر علما، مسجد جامع عتيق شيراز را مركز مبارزات خودشان قرار دادند و آوازه ى مبارزات علماى شيراز و سخنرانيهاى مرحوم آيت اللَّه دستغيب - به عنوان سخنگوى آن روحانيت - در همان روزها در اكناف ايران منتشر شد. بنده خودم در آن وقت در قم بودم، نوار سخنرانى مرحوم شهيد دستغيب دست به دست ميان طلاب مى گشت! ما هم آن وقت شنيديم. اين موضع روحانيت مبارز شيراز بود كه با پشتيبانى مردم هم همراه بود.

بعد از انقلاب و در دوران كنونى هم - چه در دوران جنگ تحميلى و دفاع مقدس و چه بعد از آن تا امروز - شما مردم، شما جوانان، شما فرزانگان و شما زن و مرد مؤمن، توانسته ايد جايگاه ممتازى را در اختيار بگيريد و هويت مردم استان فارس و مردم شيراز را با عمل خود - نه فقط با ادعا - نشان بدهيد.

امروز در اين استان، دانش و فناورى و عمق تحقيق و نوآورىِ علمى، در رشته هاى متعددى زبانزد است و دانشمندانى از شهر شما و استان شما، جزو چهره هاى بين المللىِ دانش محسوب مى شوند. اين استان در پزشكى، در صنايع الكترونيك، در پتروشيمى، در رشته هاى علوم و در رشته هاى مهندسى، پيشقدم است. دانشگاه شيراز در راه اندازى رشته ها و تخصصهاى متعددى پيشقدم است. حضور شما مردم و جوانانتان در ميدانهاى گوناگون، حضور چشمگيرى بوده است. يگانهاى نظامى شما - چه يگانهاى سپاه و چه يگانهاى ارتش كه در اين شهر مستقرند - در دوران دفاع مقدس نقشهاى برجسته اى را ايفا كردند.

پس در گذشته ى تاريخ، در جنبه ى دين و عمق ايمان مذهبى، در جنبه ى تلاش علمى، در جنبه ى مبارزات، در جنبه ى دفاع از دستاورد عظيم انقلابِ ملت ايران و در جنبه هاى گوناگون ديگر، اين استان و اين شهر يك استعدادى را از خود بُروز داده است كه درخور تحسين و ستايش است. اين، هم بايد مورد توجه مسئولين كشور قرار بگيرد كه بدانند اين جا منبع عظيم و جوشان استعدادهاى انسانى است، و هم از ناحيه ى خود مردم - و بخصوص جوانان و مربيان جوانان - مورد توجه قرار بگيرد كه بدانند هر كدام از آنها مثل يك چشمه ى جوشانى، مى توانند اين سرزمين و سراسر كشور را با وجود خود و با فيضان خود سيراب كنند. اين شرح براى خاطر اين است.

من به شما عرض بكنم، عمق ايمان مردم استان فارس - و بخصوص شهر شيراز - يك ادعا نيست؛ اين سخن با مطالعه و دقت به همه ى جوانب گفته مى شود. در اين شهر، با آن سوابق مذهبى، با بُروز آن علما و روحانيونى كه اشاره كردم و حركاتى كه در طول سالهاى گذشته انجام داده بودند، از دو سو براى غلبه كردن بر ايمان دينى سرمايه گذارى شد:

يك جريان از سوى دربار طاغوت بود كه از سالهاى اول دهه ى سى شروع شد و تا نزديك پيروزى انقلاب به مدت بيست و چند سال ادامه داشت؛ با همه ى تلاششان در اين زمينه فعاليت كردند و سعى كردند شيراز را با يك هويت صددرصد غربى شده به دنيا معرفى كنند. بنده خودم در سالهاى آخر دهه ى سى - شايد حدود سالهاى 39 يا 40 - در همين شهر و توى همين خيابان زند و مراكز گوناگون ديگر، شاهد نمونه ها و مظاهر فسادى كه آن روز به عمد ترويج مى شد، بودم. عمداً كوشش مى شد جوانها به سمت منكرات اخلاقى و به سمت بى مبالاتى نسبت به دين، سوق داده بشوند. اين همينطور ادامه پيدا كرد تا دهه ى پنجاه و جشن هنر شيراز و قضايائى كه شايد همه مى دانيد؛ شايد هم بعضى جوانها نشنيده باشند و ندانند. اين يك جريان بود.

يك جريان ديگر كه باز عليه دين و دين باورى و ديندارى، بيشتر از بسيارى از شهرها در اين شهر ترويج مى شد، جريان الحاد مكتبى از سوى حزب توده اى بود كه در اينجا لانه ى عميقى داشتند و فعاليت عميقى مى كردند. وقتى مى ديدند زمينه ى نفوذ روحانيت و دين در اين شهر زياد است، بخصوص در آن سالهائى كه مرحوم سيد نورالدين - روحانى شجاع، سازمان ده، فعال و زمان شناس - وارد ميدان بود، شايد حزب توده را براى پنجه انداختن با اين روحانى، تشويق هم كردند.

هم آن جريان هدايت شده ى از سوى دربار و هم آن جريان ترويج شده ى از سوى ماركسيستهاى آن روز - جريان حزب توده - مثل دو تيغه ى يك قيچى، به جان ايمان اين مردم و اين جوانها افتاده بودند. اما اين مردم و اين جوانها، همان كسانى بودند كه در سال 41 و 42 - در قضاياى شروع نهضت اسلامى و نهضت روحانيت - يكى از برجسته ترين كارها را توى اين شهر انجام دادند؛ يعنى در سطح كشور، شهرهاى قم و تهران و شيراز و تبريز و مشهد در درجه ى اول بودند و شيراز جزو شهرهاى درجه ى اول بود. لذا عده اى از برجستگان علماى شيراز در همان قضايا دستگير شدند و به تهران برده شدند.

آن همه براى دور كردن مردم از دين تلاش كردند، اما پاسخ مردم اين بود: سرمايه گذارى آنها را با عمل خودشان و با ايستادگى خودشان باطل كردند. بعد هم در سالهاى آخر دوران طاغوت - يعنى در سالهاى 56 و 57 - باز مردم شيراز و مردم استان فارس، براى بسيارى از شهرهاى اين كشور به عنوان يك الگو شناخته مى شدند.

خب، اين مطالب را كه عرض كرديم، صِرف يك مقدمه به حساب نياوريد؛ هيچكدام از اينها تعارف هم نيست، براى خوشامدگوئى نيست، براى نتيجه گيرى است. من حالا يك مطلبى را كه درباره ى مسائل كلىِ انقلاب است و با اين مطالبى كه تا حالا عرض كردم ارتباط پيدا مى كند، با شما درميان مى گذارم.

در تاريخ كشور ما، هرچه كه نگاه مى كنيم و هرچه عقب مى رويم، هيچ نمونه ى ديگرى براى انقلاب اسلامى پيدا نمى كنيم. من اين را يك قدرى روشن كنم: در طول تاريخ، هميشه در كشور ما جابجائى قدرت بوسيله ى قدرت طلبان نظامى و با لشكركشى و روياروئى قدرتها با يكديگر، يا با چيزى كه امروز به آن كودتا مى گويند همراه بوده است؛ سلسله هاى متعددى در اين كشور آمده اند و رفته اند؛ اما در هيچ كدام از اين نقل و انتقالها مردم هيچ دخالتى نداشته اند. فرض بفرمائيد در همين شيراز شما و در استان فارس، سلسله ى زنديه بر سر كار بود؛ بعد قاجارى ها آمدند و قدرت را از دست خاندان زند گرفتند! جنگ بين دو قدرت طلب، دو سپاه و دو نيروى نظامى بود؛ مردم نقشى نداشتند. در همه ى طول تاريخ كشور ما - چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام تا امروز - هر چه نگاه مى كنيم، جابجائى قدرتها همه از همين قبيل بوده است؛ فقط يك استثناء در دوران قديم دارد - كه آن را عرض خواهم كرد - و در غير آن مورد، هميشه جابجائى قدرت با لشكركشى و با حمله ى نظامى و بدون دخالت مردم بوده است؛ مردم انگيزه اى نداشته اند؛ چه آن جائى كه يك سلسله، قدرت را به يك سلسله ى ديگرى مى داده و چه آن جائى كه در درون يك سلسله كشمكش قدرت بوده است؛ كه باز اگر مثالش را از شيراز شما بخواهم بزنم، در دوران قاجاريه و بعد از مرگ فتحعلى شاه قاجار، در همين شيراز يكى از پسرهاى بزرگ فتحعلى شاه به نام حسين على ميرزا حاكم بود و حكومت را براى خودش مى خواست؛ اما در تهران محمدشاه - كه نوه ى فتحعلى شاه بود - به پادشاهى رسيده بود؛ جنگ شد. در همين بيرون دروازه هاى شهر شيراز، بين دو نيرو جنگ اتفاق افتاد! البته مردم در اين جنگها لگدمال مى شدند؛ به آنها خسارت وارد مى شد و مزرعه شان، مالشان، ملكشان و جانشان تهديد مى شد، اما هيچ دخالتى در اين درگيريها نمى كردند. در طول تاريخ اين جورى بوده است.

البته عرض كردم، فقط يك مورد استثناء وجود دارد - كه آن هم از لحاظ تاريخى مورد ترديد است و با افسانه ها مخلوط است - و آن داستان كاوه ى آهنگر است؛ كه مى گويند اين آهنگر به كمك مردم حركت كردند و سلطنت ضحاك ماردوش را از بين بردند. اگر واقعيت داشته باشد و راست باشد، در تاريخ همين يك مورد است و ديگر نمونه اى ندارد. البته در تاريخى كه اروپائى ها براى كشور ما از دوران پهلوى به اين طرف نوشته اند، اسمى از فريدون و ضحاك و كاوه ى آهنگر وجود ندارد؛ آنها جور ديگرى تاريخ را نوشته اند كه آن مقوله ى ديگرى است و حالا نمى خواهيم وارد آن بشويم.

انقلاب اسلامى كه بزرگترين تحول و تغيير قدرت در طول تاريخ ما بود و اساس سلطنت و حكومت فردى را به حكومت مردمى تبديل كرد، با نيروى مردم انجام گرفت؛ اين جا ديگر روياروئى دو قدرت و جنگ قدرت و اين حرفها نبود. مردم آمدند و وارد عرصه شدند و روحانيت هم پيشگام و پيشتازشان واقع شد؛ مردم بودند كه با قدرت عظيم و خدائىِ خود توانستند قدرت را از دست خودكامگان و پادشاهان و طاغوتها و مستبدان فردگرا خارج كنند و به دست مردم بدهند؛ حكومت شد مردمى. تا آن جائى كه ما شناختيم و فهميديم، اين تنها حادثه اى است كه در طول تاريخِ كشور ما اتفاق افتاده است.

خب، اين حادثه، شايسته ى آن هست كه از ابعاد گوناگون مورد توجه و مورد عنايت قرار بگيرد. من امروز عرض مى كنم، ما با گذشت نزديك به سى سال از حادثه ى انقلاب اسلامى، جا دارد كه يك نگاه كلان و يك نگاه فراگير به اين حادثه بيندازيم. نگاههاى جزئى، نگاه به حوادث ميانه ى راه و نگاه به افت و خيزها، خيلى گويا نيست؛ بايد نگاه كلان و فراگير به انقلاب اسلامى - كه البته بسيارى از مردم خود ما، برجستگان خود ما و بيگانگان، اين گونه كلان نگاه كرده اند - در سطح افكار عمومى زنده بشود و به آن توجه پيدا بشود.

در همه ى حوادث عالم چند عنصر را بايد در كنار هم ديد: يكى نگاه به عوامل اولى، يعنى عوامل بالادستى حادثه است: انگيزه ها، هدفها، زمينه هاى تاريخى، زمينه هاى جغرافيائى و جغرافياى سياسى؛ اينها چيزهائى است كه در شناخت حادثه تأثير دارد. در حادثه ى انقلاب ما، آن عنصر اول عبارت است از همان ايمان مردم، مبارزات آزاديخواهانه و جرقه هاى اين مبارزات - كه در مشروطيت و در تحريم تنباكو به وسيله ى ميرزاى شيرازى و در نهضت ملى شدن صنعت نفت و در حوادث گوناگون ديگر، اين زمينه هاى تاريخى وجود پيدا كرد - و بيدارى روحانيت مبارز و شخص امام بزرگوار كه از اين زمينه ها بهترين استفاده را كرد و اين حركت به راه افتاد. اين، آن پيش زمينه است.

عنصر دوم نگاه كردن به ميداندار و صاحب حادثه است. عنصر مياندار و ميداندار در اين حادثه مردم بودند؛ مردم! حادثه ى عظيمِ بى نظيرِ تاريخىِ انقلاب اسلامى را مردم رقم زدند. انكار نقش مردم و بى اعتنائى به حضور مردمى - كه متأسفانه امروز در بعضى از نگاههاى شبه روشنفكرانه، انسان مشاهده مى كند - خطاست. وقتى مردم به يك سمتى گرايش پيدا مى كنند، كسانى كه از اين گرايش خود را منتفع نمى بينند، اسمش را مى گذارند حركت پوپوليستى و حركت عوامگرائى! اين خطاست. انقلاب را همين اراده هاى مردمى و همين حضور مردمى - كه متكى به ايمان آنها بود - توانست بوجود بياورد و به پيروزى برساند. ملت ايران با ايمانش، با احساساتش، با غرور ملى اش، با افتخار به گذشته ى تاريخى و مواريث عظيم فرهنگى اش، توانست اين حركت عظيم را بوجود بياورد.

هدف ملت ايران - كه از هر كسى كه سؤال مى كرديم، به زبانهاى گوناگون اين هدف را مى گفت - اين بود كه بتواند در سايه ى اسلام، استقلال و آزادى به دست بياورد. اين شعار «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» كه در دوران انقلاب رائج بود، حرف دل مردم بود و مردم اين را مى خواستند. مردم مى ديدند كه اين كشورِ با اين عظمت، حكامش و زمامدارانش استقلال رأى ندارند؛ تابع بيگانه و تابع قدرتهاى مستكبرند و طوق اطاعتِ آنها را به گردن انداخته اند؛ در مقابلِ آنها ضعيف و غير مستقل، اما نسبت به مردم خودشان سختگير، متفرعن و با آنها با فشار و سختگيرى و زور رفتار مى كردند؛ شلاق را بر گُرده ى اين مردم مى كوبيدند و به آنها اجازه ى انتخاب نمى دادند. در طول سالهاى مشروطيت و تا قبل از انقلاب اسلامى، هرگز اتفاق نيفتاد كه اين مردم با شوق، با رغبت و با معرفت به پاى صندوق رأى بروند و كسى را انتخاب كنند. انتخاب معنى نداشت: حكومت، حكومت موروثى؛ مسئولان و زمامداران، سفارش شده ى قدرتهاى بيگانه؛ مجلسى كه به نام مجلس شورا از مشروطيت بوجود آمده بود، مجلس دست نشانده و غير منتخب مردم! مردم هم اسير و دستخوش تصميمهائى بودند كه اين مجموعه ى غير مسئول و غير متعهد براى آنها مى گرفتند. مردم خواستند استقلال بدست بياورند، آزادى داشته باشند، عزت ملى شان را تأمين كنند، سعادت و رفاه دنيوى و سربلندى معنوى و اخروى را بدست بياورند؛ اين آرزوى مردم بود و وارد اين ميدان شدند. اين هم عنصر دوم.

عنصر سوم در هر حادثه اى عوامل معارض و مزاحم با آن حادثه يا با آن حركت است كه هزينه هائى را تحميل مى كند. در ماجراى انقلاب اسلامى هم همينجور است؛ از اول عنصر معارض وجود داشت. اين معنايش اين است كه ملت ايران استقلال و آزادى را با سعى و تلاشِ خود بدست مى آورَد؛ اما هزينه ى آن را هم بايد بپردازد و مى پردازد. هر انسانى كه بخواهد براى آن چيزى كه به دنبال آن هست هزينه اى نپردازد و زحمتى را بر دوش نگيرد، هرگز به آن هدف نخواهد رسيد. با نشستن و عافيت طلبى و به دنبال تلاش و خطر نرفتن، هرگز انسان به آرزوهايش نمى رسد. ملتها هم همين جورند. آن ملتى به عزت و سربلندى دست پيدا مى كند كه با شجاعت وارد ميدان بشود، كار را تعقيب كند و هزينه هاى آن را هم با رشادت تمام بپردازد و ملت ايران اين كار را كرد.

هزينه اى كه ملت ايران پرداخت كرد هشت سال جنگ تحميلى بود؛ اين هزينه ى استقلال طلبى و آزادى طلبى و عزت طلبى ملت ايران بود؛ ملت ايران آن را پرداخت كرد و خم به ابرو نياورد. هشت سال جنگ را تحمل كرد، چون اين هزينه ى دست يافتن به استقلال ملت و قدرت ملى و افتخار ملى بود. قربانيان تروريسم كور دهه ى شصت در اين كشور، هزينه ى ديگرى بود كه ملت ايران پرداخت كرد. از اول انقلاب تا امروز تحريمهاى اقتصادى و محاصره ى اقتصادى كه بر ملت ما تحميل كرده اند، هزينه هايى بود كه ملت ايران پرداخت كرد. همين حالا كه من با شما صحبت مى كنم، دو سال است كه قدرتهاى استكبارى مرتب تهديد مى كنند كه ما ملت ايران را تحريم مى كنيم و محاصره مى كنيم! انگار تا حالا اين كار را نكرده اند.

اردوگاه سرمايه دارى و استعمارى با همه ى توان سياسى خود، با همه ى قدرت مالى و اقتصادى خود و با همه ى شبكه هاى تبليغاتى خود، دارد فشار مى آورد تا شايد بتواند ملت ايران را وادار به عقب نشينى و تسليم بكند؛ نه فقط از حق هسته اى - حق هسته اى يكى از حقوق ملت ايران است - بلكه مى خواهند ملت ايران را از حق عزتش، از حق استقلالش، از حق قدرت تصميم گيريش و از حق پيشرفت علميش، وادار به عقب نشينى كنند. ملت ايران امروز در جاده ى پيشرفت علمى و پيشرفت فنّاورى افتاده و مى خواهد دو قرن عقب افتادگى خود را در دوران طاغوتها، جبران كند. اينها دستپاچه شده اند و نمى خواهند ملت ايران - كه در اين نقطه ى حساس دنيا قرار گرفته است و به عنوان پرچمدار اسلام شناخته شده - به اين توفيقات دست پيدا كند؛ لذا فشار مى آورند. اما ملت ايران ايستاده است.

تهديد مى كنند كه شما را تحريم مى كنيم و محاصره ى اقتصادى مى كنيم! خب، در اين سى سالى كه ملت ايران را گاهى شديدتر و گاهى ضعيف تر محاصره ى اقتصادى كرديد، چه كسى ضرر كرد؟ ملت ايران ضرر كرد؟ ابدا! ما از تحريم به نفع پيشرفت خودمان استفاده كرديم. يك روزى بود كه ما احتياج به ابزارهاى نظامى داشتيم؛ ساده ترين ابزار نظامى را به ما نمى فروختند و مى گفتند: تحريم! ما توانستيم از اين تحريم استفاده كنيم؛ امروز ملت ايران توانائيهايى به دست آورده كه همان تحريم كنندگان ديروز، امروز از اين كه ملت ايران دارد به قدرت اول نظامى منطقه تبديل مى شود، دارند دست و پا مى زنند! خب، اين بر اثر تحريم شما بود. اين تحريم به ما ضرر نزد؛ ما از اين تهديد توانستيم يك فرصت به وجود بياوريم. امروز هم همين جور است. ما از تحريم غرب نمى ترسيم. ملت ايران به حول و قوه ى الهى در مقابل هر تحريمى و هر محاصره ى اقتصادى اى آنچنان تلاشى از خود نشان خواهد داد كه پيشرفت او را مضاعف و چند برابر خواهد كرد.

اين جور نگاه كلان به انقلاب - يعنى نگاه به انگيزه ها و زمينه ها و عوامل بالادستى انقلاب و تشكيل نظام، و نگاه به عاملِ محورى انقلاب يعنى مردم و ايمان دينى آنها، و نگاه به هزينه ها - موجب مى شود كه ما در هر شأنى كه هستيم و در هر جا كه هستيم، به مسائل جزئى و كوچك خيلى اهميت ندهيم؛ به عظمت انقلاب و حركت عمومى انقلاب نگاه كنيم كه بحمداللَّه در طول اين سى سال، با قدرت و قوّت ادامه داشته است و ملت ايران هر روز بهتر از گذشته - با اين كه توطئه ها و تلاش دشمن هم بيشتر شده - به پيش حركت كرده است.

دشمنان ملت ايران منتظرند كه از هر مسئله ى كوچك يا بزرگى، براى شكستن عزم و همت ملت ايران استفاده كنند؛ حتّى از بلاياى طبيعى مثل زلزله و خشكسالى، يا از چيزهائى كه در دنيا عموميت دارد مثل گرانى. الان شما اگر به تحليلهاى راديوهاى بيگانه نگاه كنيد، مى بينيد يكى از محورهايى كه دشمنان ما در تبليغاتشان از آن استفاده مى كنند، مسائل اقتصادى است؛ بلكه بتوانند در عزم ملت ايران خللى وارد كنند. مردم ايران، مسئولين خودشان را شناخته اند. اينى كه اين جور وانمود بشود كه اگر در وضع اقتصادى جامعه مسئله ى «گرانى» پيش مى آيد، به خاطر اين است كه مسئولين دولتى و مسئولين بخشهاى مختلف توجه ندارند، اين خطاست؛ آنها كاملاً توجه دارند و مى دانند چه دارد اتفاق مى افتد.

امروز دنياى غرب بيش از ديگران درگير مشكلات اقتصادى است. خودشان اعلام مى كنند بحران اقتصادى اى كه امروز از امريكا شروع شده است و بتدريج دارد گريبان اروپا را هم مى گيرد و به بعضى از كشورهاى ديگر هم سرايت مى كند، در شصت سال گذشته - يعنى از بعد از جنگ بين الملل اول تا امروز - سابقه نداشته است. سازمان ملل در دنيا اعلام بحران غذائى كرده است. ملت ايران به فضل پروردگار و به لطف الهى مشكلاتش از بسيارى از همين كشورهاى مدعى كمتر است و با همت مسئولين و همت مردم، بايد بتوانند همين مشكلاتى را هم كه وجود دارد، برطرف كنند؛ اين همت همه را مى طلبد.

مسئولين كشور اعم از دولت و قوه ى مجريه يا مجلس شوراى اسلامى و قوه ى مقننه يا قوه ى قضائيه، هركدام يك مسئوليتى دارند. مردم هم به نوبه ى خود مسئوليت دارند. آنچه كه من از لحاظ ظرفيت انسانى استان شما و شهر شما گفتم، معنا و نتيجه اش اين است كه اين ظرفيتِ استعداد انسانى اين استان، بايد براى آينده ى كشور و آينده ى انقلاب، مفيد واقع بشود و احساس مسئوليت كند. ما هر كداممان در هر جائى كه هستيم، بايد براى سرنوشت كشور و براى آينده ى كشور، احساس مسئوليت و تعهد كنيم و بدانيم كه مى توانيم نقش ايفا كنيم. يك دانشجو، يك استاد، يك معلم، يك دانش آموز، يك كشاورز، يك فعال صنعتى و يك سرمايه گذار در بخشهاى گوناگون كشاورزى يا صنعتى، همه بايد احساس مسئوليت كنند. با احساس مسئوليت همگانى و همه جانبه و با هدايت دستگاههاى مسئول كشور - دستگاههاى دولتى و مجلس شوراى اسلامى و قوه ى قضائيه - ملت ايران خواهد توانست بر همه ى اين موانع و مشكلاتى كه دشمنان جهانى مى خواهند بر او تحميل كنند، فائق بيايد و با قدرت و با حكمت خود، جامعه ى نمونه اى را كه اسلام براى مسلمانها خواسته است، تشكيل بدهد.

بنده عرض كردم امسال براى ملت ما سال «نوآورى» باشد؛ اين نوآورى مخصوص يك عرصه ى خاصى نيست؛ در آزمايشگاه و مركز تحقيقات، در كلاس درس، در حوزه ى علميه، در دانشگاه، در كارگاه صنعتى، در محيط ادارى، در منطقه ى كشاورزى و باغى و در همه جا، ابتكارات انسانهاى مبتكر و نوآور، مى تواند هر كارى را يك گام پيش ببرد و در مجموع، كشور را از يك گذرگاه مهمى عبور بدهد.

درباره ى مسائل اقتصادى، من هم اولِ امسال و هم اولِ سال گذشته - هم به مسئولين، هم به مردم - تذكر دادم و گفتم: امروز دشمن چشمش به نقطه ى حساس اقتصادى است تا بلكه بتوانند اين كشور را از لحاظ اقتصادى دچار اختلال كنند. هرچه مى توانند اختلال ايجاد كنند و هرچه هم نمى توانند، در تبليغاتشان وانمود كنند كه اختلال هست! اين كارى است كه امروز در تبليغاتِ دشمنان ما، با قدرت و به شكلهاى مختلف انجام مى گيرد. راه مقابله هم انضباط مالى و صرفه جوئى و نگاه پرهيزگرانه ى به مصرف گرائى است. من اين را مى خواهم به مردم عزيزمان تأكيد كنم: مصرف گرائى به صورت اسراف يكى از بيماريهاى خطرناك هر ملتى است. ما يك خرده به اين مصرف گرائىِ افراطى دچار هستيم. يكى از نمونه هايش را به مناسبت مشكل كم آبى - كه چند استان كشور از جمله استان شما تا كنون مشكل كم آبى داشته اند كه اميدواريم خداى متعال تفضل كند و باران رحمتش را بر شما نازل بكند - عرض بكنم؛ يكى از موارد اسراف، اسراف در آب است؛ نه فقط آبى كه مصرف شُرب در خانه ها مى شود، نوع آبيارى كشاورزى ما هم يك نوع مسرفانه است و آب را هدر مى دهيم. وظيفه ى مسئولين و دست اندركاران اين بخش است كه به اين مسئله به طور ويژه توجه كنند! پس به مسئله ى اسراف - هم در مسئله ى آب و هم در مسائل ديگر - بايد با اهميت نگاه كنند.

امروز خوشبختانه ملت ايران با پرداختن هزينه هائى كه سنگين هم بوده است - اما ملت ايران با شوق و رغبت و با رشادتِ تمام، اين هزينه ها را پرداخته است - توانسته گذرگاههاى زيادى را طى كند و راه دشوارى را پشت سر بگذارد و بحمداللَّه خود را به اين نقطه اى كه امروز در آن هستيم، برساند. اما اين هنوز اوائل راه است. ملت ما با عزم راسخ خود، با همت جوانان خود و با اين استعدادى كه متراكم در نيروهاى انسانى ماست، ان شاءاللَّه خواهد توانست با راهكارهاى عملى اين راه را با كمال سرافرازى به پايان برساند و خواهد رساند. در اين زمينه من در روزهايى كه در اين استان هستم، نكات و گوشه هاى مختلفش را در جلساتِ متناسب به مردم عرض خواهم كرد.

من از شما مردم عزيز، با ذوق، مهربان، باوفا، مهماندوست، خوش اخلاق و خوش لهجه، تشكر ميكنم. بحمداللَّه بسيارى از خصوصيات شيواى ملت ايران در شما مردم عزيز شيراز و مردم استان فارس وجود دارد. خدا را شكر مى كنيم كه خداى متعال بحمداللَّه به شما نشاط داده است؛ روزبه روز اين نشاط افزون باد! از خداى متعال توفيقات شما را مسئلت مى كنم.

والسلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته

 

دانلود فایل ویدیویی سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع مردم شیراز (با کیفیت بالا و فرمت Mp4 و با حجم 2,908 مگابایت)

دانلود  فایل  ویدیویی سخنان  رهبر معظم انقلاب در جمع مردم شیراز (با کیفیت متوسط و فرمت Flv)

منبع : https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3427