امروز پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۲، چهل و چهارمین جلسه از سلسله مباحث با موضوع «ولایت فقیه» با تدریس حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابراهیم کلانتری، تولیت حرم مطهر حضرت احمدبن موسی الکاظم شاهچراغ علیه السلام، در سالن شهید آیت الله دستغیب آستان مقدس برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل آستان مقدس، تولیت حرم مطهر در این جلسه ضمن تسلیت ماه محرم الحرام و ایام شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و اصحاب باوفایشان، به ادامه بررسی هفتمین دلیل قرآنی نظریه ولایت فقیه (دستورالعمل های اجتماعی قرآن خطاب به عموم مؤمنان) پرداخت و گفت: همان طور که در جلسه گذشته گفته شد، احکام اسلامی به دو گروه احکام فردی و احکام اجتماعی تقسیم میشوند. در آن جلسه، ۱۰ آیه پیرامون احکام اجتماعی اسلام مطرح شد که در آنها با صیغه جمع یک سلسله دستورات به عموم مؤمنین ابلاغ گردیده است؛ مانند: «وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ» (سوره حج، آیه ۷۸) که از همه مؤمنان میخواهد جهاد کنند. « وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»(سوره مائده، آیه ۳۸)، «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الأْنْثى بِالأْنْثى»(سوره بقره، آیه ۱۷۸)، «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ...»(سوره آل عمران، آیه ۱۰۴). آیاتی نیز بیانگر تکالیف فردی هستند مثل آیه «... وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي»(سوره طه، آیه ۱۴) که از مصادیق تکالیف فردی است و با تکالیف اجتماعی، متفاوت می باشد.
این استاد حوزه و دانشگاه گفت: در جلسه گذشته با تمسک به آن آیات که تکالیف اجتماعی متعددی را بر عموم مؤمنان واجب می کردند، به استدلال بر موضوع ولایت فقیه در عصر غیبت پرداختیم. شیوه استدلال بدین صورت بود که تکالیف اجتماعی اسلام واجباتی هستند که متوجه عموم مؤمنان به عنوان یک جمع به هم پیوسته اند، یعنی جمعی که در یک واحد اجتماعی گرد هم آمده اند و یک جامعه را تشکیل داده اند. تفاوت اینگونه واجبات با واجبات فردی در این است که در واجبات فردی، واجب الهی متوجه فرد مؤمن است حتی اگر در گوشه ای از جهان و یا در یک کشور غیر مسلمان به تنهایی زندگی می کند، اما واجب اجتماعی متوجه عموم مؤمنان است به عنوان یک جمع و صاحب یک اجتماع که در کنار هم زندگی می کنند و از قلمرو و جغرافیای معینی برخوردارند و امور اجتماعی آنان با هم مرتبط و به هم گره خورده است. در چنین جامعه ای افزون بر واجبات فردی، واجبات اجتماعی نیز متوجه عموم مؤمنان می گردد. در چنین جامعه ای است که جهاد فی سبیل الله، اجرای قصاص، اجرای حدود الهی، آمادگی نظامی و کسب قدرت برای دفاع از مرزهای کشور اسلامی و ... نیز بر مؤمنان واجب می گردد.
وی تصریح کرد: تمام آیاتی که در خصوص تکالیف اجتماعی مؤمنان است، در سورههای مدنی قرآن است که پس از هجرت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به مدینه نازل شده اند. یعنی در زمانی که اجتماعی از مؤمنان شکل گرفت. قبل از هجرت چنین اجتماعی وجود نداشت و در شهر مکه یا مدینه جمعیت پراکندهای وجود داشت. عدهای نیز به آفریقا پناه برده بودند. در آنجا زمینه تکالیف اجتماعی و بحثی مثل جهاد مطرح نبود و بحث قصاص و حدود مفهومی نداشت، اما این افراد وقتی به مدینه مهاجرت کردند، جمعیتی با یک قلمرو سیاسی مشخص شکل میگیرد، نام یثرب به مدینةالنبی تغییر مییابد و شهر و اجتماع شکل میگیرد. وقتی اجتماع درست شد، تکالیف اجتماعی نیز به دنبال آن بهوجود میآید. امر به معروف و نهی از منکر به معنای نظارت اجتماعی مفهوم مییابد. بحث قصاص و حدود معنا پیدا میکند. آیه «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ...»، هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها [دشمنان]، آماده سازید...(سوره انفال، آیه ۶۰)، معنا پیدا میکند. باید قدرت تشکیل شود، چون این جامعه دشمن دارد و برای مقابله با دشمنی که لحظهای از مدینةالنبی غافل نمیشود باید قدرت بازدارنده وجود داشته باشد که بتواند مقابله کند. پیامبر(ص) ده سال پس از هجرت در بین مردم بودند و جامعهای به نام مدینة النبی شکل گرفته بود، یک قلمرو اجتماعی و یک دولت سیاسی به معنی خاص تشکیل شده بود.
تولیت حرم مطهر در توضیح پیش نیاز لازم برای عمل مومنان به تکالیف اجتماعی گفت: بدون تردید نخستین مقدمه واجب برای عمل مؤمنان به این دسته از واجبات الهی، تشکیل حکومت و ساختار سیاسی معینی است که اولاً: اینگونه واجبات را با همه مقتضیات عصری شان به درستی بشناسد؛ ثانیاً: به همه این واجبات، مؤمن و معتقد باشد؛ و ثالثاً: ملتزم به عمل به این واجبات باشد. بسیار روشن است که چنین حاکمیتی در عصر غیبت جز با در رأس قرار گرفتن فقیه اعدل، اتقی، زمان شناس، شجاع و مدیر و مدبر به سامان نمی رسد.
وی ادامه داد: اگر قرار باشد واجبات اجتماعی اسلام، در جامعه اسلامی به مرحله اقدام برسد، اولین گام این است که حاکمیت، باید حاکمیت اسلام باشد. این، مقدمه واجب است. مثل وضو که همان مقدمه واجب نماز است. به حکم عقل، مقدمه واجب، خود نیز، واجب است، و آیات قرآن، ارشاد به حکم عقل است. وقتی گفته میشود، «أَقِمِ الصَّلَاةَ»، وجوبِ وضو نیز از آن استنباط میشود. چون نماز بدون وضو مفهوم ندارد و باید با طهارت باشد. وقتی واجبات اجتماعی اسلام، تشریع میشود، اولین گامی که باید برداشته شود این است که آن جامعه باید یک حاکم داشته باشد و نیز قانونی در آن حاکم باشد و برای جلوگیری از هرج و مرج یک مجری داشته باشد. اگر چنین نباشد و هر کس خودسرانه در صدد اجرای حدود بربیاید، باعث ایجاد هرج و مرج می شود. مثلاً فرض کنید برای عمل به آیه «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ...» (سوره بقره، آیه ۱۷۸) فردی یک نفر را با این ادعا که قبلاً پدرش را کشته، به قتل میرساند؛ و افراد دیگر هم به صورت خودسر به همین ترتیب. نتیجه هرج و مرج میشود. برای عملیاتی شدن واجبات اجتماعی اسلام در متن جامعه اسلامی، اولین گام این است که حکومت اسلامی شکل بگیرد. حکومت اسلامی یعنی حکومتی که هم این دستورالعمل ها را دقیق بشناسد و هم مؤمن به آن ها و هم ملتزم به اجرا باشد.
دکتر کلانتری تصریح کرد: البته توجه به مصالح و مفاسد در جای خود باقی است و حکومت اسلامی بر مبنای مصالح و مفاسد حرکت میکند. این مبحث به تفصیل در جایگاه خود بیان خواهد شد. حاکمیت جامعه باید احکام را دقیق و به اقتضای زمان بشناسد. زمان و مکان در حکم اسلام تغییر ایجاد میکند؛ و این مسأله را فقط مجتهد جامع شرایط میتواند تشخیص دهد که حکم اجتماعیِ امروزِ اسلام در قرن بیست و یکم به اقتضای زمان و مکان چیست؟ فقط فقیه جامع شرایط میتواند تشخیص دهد که «الیوم استعمال تنباکو و توتون بِأَیِ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان علیهالسلام است.» (حکم آیت الله میرزای شیرازی در سال ۱۳۰۹ه.ش) این فقیه با اشراف بر زمان و نیازهای زمان و تغییراتی که در احکام الهی به واسطه زمان و مکان رخ میدهد، چنین حکمی را میدهد. یعنی هم احکام را به اقتضای زمان و مکان بشناسد، هم مؤمن باشد و هم مو به مو اجرا کند.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی در ادامه با طرح یک پرسش به بیان سیره پیامبر(ص) در موضوع انجام تکالیف اجتماعی پرداخت و گفت: اکنون این پرسش مطرح می شود که در عصر رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم)، روش و سیره آن حضرت و مؤمنانی که خالصانه گرد وجود آن حضرت بودند، در موضوع جهاد، حدود و قصاص و تکالیف اجتماعی از این دست و این آیات ده گانه چگونه بوده است؟
استاد دانشگاه تهران در پاسخ به این پرسش گفت: اصحاب پیامبر(ص) افرادی هستند که قرآن بسیار از آنها به نیکی یاد کرده است و پیامبر(ص) در مورد اصحابشان فرموده اند: «أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ» «اصحاب من همچون ستارگانند.»(شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار، جلد۲، صفحه۲۴۹). افرادی همچون امیرالمؤمنین(ع)، ابوذر، عمار، سلمان و ... که با بررسی اسناد تاریخی روشن میشود این اعاظم و مؤمنان صدر اسلام که مخاطبان آیات جهاد و حدود و قصاص و دستوراتی از این قبیل بوده اند، هیچگاه به صورت انفرادی به انجام این تکالیف اقدام نکرده، بلکه تحت ولایت و مدیریت شخص پیامبر(ص) به این امور مبادرت ورزیده اند. در کلیه موارد جهاد که تاریخ از عصر پیامبر اکرم(ص) گزارش کرده است و مؤمنان تحت فرمان آن حضرت به این واجب بزرگ اقدام کرده اند؛ حتی یک مورد هم دیده نمی شود که مومنان ناب آن عصر که مخاطبان اولیه آیات جهاد بوده اند، خود رأساً به انجام این واجب الهی اقدام کرده باشند.
تولیت حرم مطهر خاطرنشان کرد: در مسأله جهاد هر اتفاقی که پیش آمده، چه در غزوهها و چه در سریهها، همه تحت امر پیامبراکرم(ص) انجام شده است. این موضوع در عصر پیامبر(ص) برای عموم مردم بگونه ای روشن بوده است که حتی منافقان آن عصر نیز برای سرباز زدن از جهاد، خود را محتاج اذن پیامبر(ص) می دیدند. قرآن کریم به صراحت اعلام می کند که مؤمنان ناب هیچگاه از جهاد در رکاب پیامبر(ص) سر بازنمی زنند و برای این منظور از پیامبر(ص) اذن نمی خواستند، اما منافقان به بهانه های مختلف از آن حضرت اذن ترک جهاد می خواستند؛ در آیات ۴۴ و ۴۵ سوره توبه می خوانیم: «لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِين * إِنَّما يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُون»، آنان که به خدا و روز جزا ایمان دارند، هیچ گاه برای ترک جهاد با اموال و جان هایشان از تو اجازه نمی گیرند؛ و خداوند پرهیزکاران را می شناسد. فقط کسانی از تو اجازه (ترک جهاد را) می گیرند که به خدا و روز جزا ایمان ندارند و دلهایشان با شک و تردید آمیخته است، آنان در تردید خود سرگردانند. این آیات در مورد دو گروه صحبت میکند، یکی مؤمنان به خدا و آخرت، و دیگری گروهی که شک دارند یعنی منافقین.
وی در توضیح شأن نزول این آیات گفت: داستان از این قرار است که وقتی جهاد آغاز میشد و لشکر اسلام تحت فرماندهی پیامبر(ص) برای جهاد در حال حرکت بودند، منافقان خدمت پیامبر(ص) رسیده و با بهانهجویی برای ترک جهاد اجازه میگرفتند. اینها منافقانی بودند که به خدا و روز قیامت شک داشتند. خداوند در این آیات میفرماید، مؤمنان به خدا و روز قیامت، از تو (برای ترک جهاد) اجازه نمیخواهند. در حقیقت اینان، خدا و آخرت را به همه امور دنیوی ترجیح میدادند. در مقابل، کسانی از پیامبر(ص) اجازه میگرفتند که نه ایمان به خدا داشتند و نه به روز قیامت، و دلهایشان دچار شک و تردید بود. « فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُون» حکایت خیلی افراد است که همیشه بر سر دوراهی ایستادهاند و در شک خود تردد میکنند. منافقین بر سر دوراهی ایستاده بودند. گاهی با جدیت به سمت پیامبر(ص) میآمدند و با شنیدن موفقیت مؤمنان به آنها ملحق میشدند، اما به محض احساس خطر با بهانهجویی برمیگشتند. شاهد مثال ما برای استنباط در این آیات، «لا يَسْتَأْذِنُكَ» و «إِنَّما يَسْتَأْذِنُكَ» میباشد. هم مؤمنان و هم منافقان در حوزه جهاد، باورشان این بود که کسی که در رأس حرکت است، حاکم اسلامی یا همان پیامبر(ص) است. مؤمنین سعی میکردند به هیچ وجه پیامبر(ص) را گرفتار محذور نکنند «لا يَسْتَأْذِنُكَ»، لذا اجازه نمیگرفتند و با عشق حضور مییافتند. منافقین هم میدانستند که برای برگشت از جهاد و ترک آن باید از پیامبر(ص) اجازه بگیرند، این همان اقتضای شکلگیری یک دولت اسلامی و حکومت اسلامی است که در رأس آن پیامبر(ص) قرار دارد.
دکتر کلانتری تصریح کرد: این آیات که مضمون آنها در آیات دیگری همچون آیه ۸۶ سوره توبه دیده می شود، به روشنی نشانگر این حقیقت است که در موضوع جهاد، محور و مدار، شخص پیامبر اکرم(ص) بوده اند، هم در نگاه مؤمنان ناب و هم در نگاه منافقان؛ مؤمنان ناب خود را مکلّف به جهاد در رکاب پیامبر(ص) می دیدند و هیچگاه از آن حضرت، اذن تخلّف نمی خواستند، منافقان نیز در ظاهر، پیامبر(ص) را محور جهاد می دانستند و به همین سبب از وی اذن تخلّف و رویگردانی از جهاد می خواستند.
تولیت حرم مطهر در توضیح نظر اهل بیت(ع) در این مورد گفت: روایات رسیده از اهل بیت علیهم السلام نیز این مهم را به صراحت اعلام نموده اند که: «والجهادُ واجبٌ مَعَ امامٍ عادلٍ»، جهاد با پیشوای عادل به مرحله وجوب می رسد.(حر عاملی، وسایل الشیعه، ج۱۱، ابواب جهادالعدو، باب ۱۱، ح۹ و۱۰)
وی در مورد اجرای حدود و قصاص نیز گفت: در این موضوعات هم کلیه امور، تحت فرمان و هدایت رسول اکرم(ص) به انجام می رسیده و هیچ شخص مؤمنی خود را مجاز به اقدام فردی و خارج از حاکمیت آن حضرت نمی دانسته است.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر کلانتری گفت: قرآن کریم این حقیقت را به صراحت اعلام می کند که مؤمنان حقیقی کلیه دعاوی خود را به آن حضرت ارجاع داده و تسلیم قضاوت آن حضرت می باشند. در آیه ۶۵ سوره نساء می خوانیم: «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً»، به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را داور قرار می دهند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نمی کنند و کاملاً تسلیم می باشند.
وی خاطرنشان کرد: بر اساس همین اصل قرآنی، روایات رسیده از اهل بیت(ع) نیز بر این مطلب تأکید می کنند که امر خطیر قضاوت که محصول آن اثبات و اجرای حدود و قصاص است، فقط به پیامبر(ص) و اوصیای آن حضرت اختصاص دارد: «عن ابی عبدالله (ع) قال: اتَّقُوا الحکومَة، فاِنَّ الحکومةَ اِنَّما هی للأمامِ العالِمِ بالقضاء العادلِ فی المُسلِمین لِنَبیٍّ او وصیِّ نبیٍّ»از قضاوت بپرهیزید که قضاوت فقط به پیشوای آگاه به قضاوت و عادل در میان مسلمین اختصاص دارد، برای پیامبر یا وصی پیامبر(حر عاملی، وسایل الشیعه، ج۱۱، ابواب جهادالعدو، باب ۱۱، ح۹ و۱۰). همچنین این مورد که «قال امیرالمؤمنین (ع) لشُرَیح: یا شُرَیح قَد جَلَستَ مَجلِساً لایَجلِسُهُ اِلّا نبیّ او وصی نبّیٍ او شقیٌ»، امام علی(ع) به شریح فرمود: ای شریح در جایگاهی نشسته ای که در آن جایگاه نمی نشیند مگر پیامبر، یا وصی پیامبر و یا انسان شقی[= گناهکار].( همان، ح۲)
تولیت حرم مطهر تأکید کرد: نه فقط قضاوت، که اجرای حدود الهی، پس از اثبات در محکمه ای که در رأس آن پیامبر یا وصی ایشان قرار دارد نیز فقط با حکم و انفاذ پیامبر یا وصی پیامبر صورت می گیرد: «... سألت اباعبدالله (ع)، مَن یُقیمُ الحدودَ؟ السلطانُ؟ اوالقاضی؟ فقال: اِقامَةُ الحدودِ اِلی مَن اِلَیه الحکمُ»، از امام صادق(ع) سؤال کردم: چه کسی حدود را اجرا می کند؟ حاکم یا قاضی؟ امام فرمود: اجرای حدود در اختیار کسی است که حکومت در اختیار اوست. (همان، ابواب مقدمات الحدود و احکامهاالعامة، باب ۲۸، ح۱). در تفکر کلام شیعه، همیشه اصل بر این است که به إذن الله، حق حاکمیت، یا مخصوص پیامبر(ص) است و یا وصیّ پیامبر(ص) که امامان دوازده گانهاند. اگر بنا باشد فرد دیگری مسؤولیت داشته باشد باید به إذن و نصب آنها باشد. اگر مالک اشتر حکومت مصر را دست میگیرد باید به نصب امام باشد وگرنه مشروعیت ندارد؛ چراکه حکومت بالذات متعلق به پیامبر(ص) و وصیّ پیامبر(ص) است. این اعتقادی راسخ و یک اصل کلی است.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی، اختصاص قضاوت و اجرای حدود به پیامبر و اوصیای آن حضرت را یک اصل بنیادی و فراگیر در مکتب اهل بیت(ع) عنوان کرد و گفت: این موضوع فقط با اذن و حکم آن حضرات مشروعیت آن برای دیگران به ثبوت می رسد. امام صادق (ع) می فرماید: آنگاه که امیر المؤمنین(ع) شریح را به قضاوت منصوب کرد با او شرط کرد که هیچ قضاوتی را به اجرا نگذارد بلکه آن را به آن حضرت عرضه کند. ( بنگرید به: حرّعاملی، همان، ابواب صفات القاضی، باب ۳، ح۱)
وی تصریح کرد: این سخن افزون بر اینکه حاکی از مشروعیت یافتن منصب قضاوت برای غیر معصوم با اذن و نصب معصوم(ع) است، بیانگر این نکته مهم نیز می باشد که تصدی غیر معصوم بر منصب قضا و یا اجرای حدود صرفاً محدود به قلمرویی است که امام معصوم(ع) آنرا برای غیر خود تعیین نموده است. این دیدگاه یک مبنای استوار است که همواره در آراء فقهی فقیهان شیعه از آغاز تا امروز به عنوان یک مبنای قطعی و غیر قابل تشکیک بشمار می آمده است.
دکتر کلانتری در ادامه به کلامی از شیخ مفید، فقیه و متکلم و از علمای برجسته شیعه قرن ۴ هجری قمری در در باب چگونگی اجرای حدود الهی و قضاوت در جامعه اسلامی اشاره کرد و گفت: شیخ مفید( قدس سره) که از نسل اول فقیهان کم نظیر شیعه پس از آغاز غیبت کبری می باشد، در این باب در بیش از هزارسال پیش، چنین می گوید:
«اجرای حدود بر عهده سلطان اسلام است که از ناحیه خداوند منصوب شده است و آنان همان امامان معصوم از آل محمد(ص) هستند و همچنین کسانی که امامان معصوم(ع) برای این کار منصوب کرده اند، یعنی امیران و حاکمان. امامان معصوم این کار را به فقیهان شیعه واگذار کرده اندکه در صورت امکان به آن اقدام نمایند...همچنین به فقهای شیعه این وظیفه واگذار شده است که مؤمنان را برای نمازهای پنج گانه و نمازهای عید و استسقاء و کسوف و خسوف فرا خوانند هر زمان که از چنین امکانی برخوردار و از شرّ مفسدان در امان باشند. همچنین این تکلیف برعهده فقیهان است که بین مؤمنان بر اساس حق به قضاوت بپردازند و بین آنان آنگاه که بیّنه ای نیست مصالحه بر قرار کنند. فقیهان باید همه آنچه را برای قضات در اسلام معین گشته بر عهده گیرند، زیرا امامان معصوم(ع) بر اساس اخبار و آثار رسیده از ایشان این مسئولیت را به آنان واگذاشته اند». ( المقنعة، صص ۸۱۱ و ۸۱۲)
استاد دانشگاه تهران، در ادامه به بررسی نقش مردم در انجام تکالیف اجتماعی اسلام پرداخت و گفت: با قبول این مطلب که اِعمال و اجرای دستورالعمل های اجتماعی اسلام بر عهده دستگاه حاکمه اسلامی است، این سؤال پیش می آید که مؤمنان که خود مخاطب اصلی این آیات هستند در این خصوص چه وظیفه و نقشی را بر عهده دارند؟
وی در پاسخ به این سوال گفت: از آنچه گذشت به درستی روشن شد که مخاطبان اصلی آیات، عموم مؤمنان می باشند و این بدین معناست که تکالیف الهی از قبیل جهاد، حدود و قصاص و تکالیف دیگری از این دست متوجه عموم مؤمنانی است که در یک جامعه گرد هم آمده اند، همانگونه که در تکالیف فردی، انسان مؤمن مکلّف می باشد(از باب مقدمه واجب) مقدمات لازم را برای انجام تکلیف فردی خود فراهم سازد، در تکالیف اجتماعی نیز عموم مؤمنان مکلّف می باشند مقدمات لازم را برای اجرای این تکالیف فراهم سازند.
تولیت حرم مطهر در ادامه به بیان مقدمات لازم برای اجرای صحیح تکالیف اجتماعی مومنان، پرداخت و گفت: می توان مقدمات لازم برای اجرای صحیح این تکالیف را در دو امر، خلاصه کرد: نخست؛ تلاش عمومی برای ایجاد و استقرار حاکمیت سیاسی مناسب به منظور فراهم ساختن زمینه لازم برای اجرای دستورالعمل ها و تکالیف اجتماعی اسلام است.
وی تصریح کرد: تردیدی نیست که حاکمیت سیاسی مناسب برای نیل به این منظور، حاکمیتی است که به اسلام و همه دستورالعمل های ثابت و متغیر آن آگاه، به اسلام به عنوان دین کامل و جاودانه الهی، مؤمن و به رعایت و اجرای همه تکالیف فردی و اجتماعی اسلام، ملتزم باشد. چنین حاکمیتی آن گاه تحقّق عینی می یابد که در رأس هرم آن آگاهترین فرد به دین خدا و با تقواترین و عادل ترین عنصر انسانی هر عصر قرار گیرد.
دکتر کلانتری، دومین امر را تعاون عمومی برای استمرار حاکمیت سیاسی و اِعمال قدرت قوه حاکمه اسلامی، دانست و گفت: بی گمان با ایجاد حاکمیت سیاسی مناسب و منطبق بر آموزه های اسلام، زمینه لازم برای اجرای بی کم و کاست دستورالعمل های اجتماعی اسلام فراهم می گردد و اینک عموم مؤمنان هستند که تحت مدیریت نظام سیاسی اسلام به انجام تکالیف اجتماعی خود که قرآن کریم آنان را بدانها مکلّف ساخته است، اقدام می کنند.
استاد دانشگاه تهران در پایان تصریح کرد: بر این اساس، در اجرای تکالیف اجتماعی، ساختار سیاسی اسلام جایگزین مؤمنان نمی گردد، بلکه ساختار سیاسی، ساز و کارهای لازم مدیریتی را برای عمل مومنان به تکالیف الهی خود فراهم می سازد. به عبارت دیگر، اگر چه نظام سیاسی و دولت اسلامی به طور مستقیم اجرای تکالیف اجتماعی اسلام را بر عهده می گیرد، اما این خودِ مردم و مؤمنان هستند که این نظام سیاسی را پدید آورده اند و وسیله ای برای اجرای این تکالیف قرار داده اند.
شایان ذکر است در ادامه نشست امروز، حجت الاسلام والمسلمین دکتر کلانتری، پاسخگوی سوالات شرکت کنندگان بودند، هم اکنون این سوالات و پاسخ های تولیت حرم مطهر، در فایل صوتی جلسه، در سایت حرم مطهر قابل استماع است.
سلسله مباحث با موضوع "ولایت فقیه"، پنجشنبهها از ساعت ۸ صبح در سالن شهید آیت الله دستغیب برگزار و به صورت زنده از کانال آپارات به نشانی aparat.com/shahecheragh/live پخش می گردد. همچنین متن بیانات تولیت حرم مطهر و فایل های صوتی و تصویری کامل جلسات به همراه پرسش و پاسخ ها در بخش ویژه سلسله مباحث ولایت فقیه در پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس حضرت شاهچراغ علیه السلام، به نشانی shahecheragh.ir/velayat قابل دریافت است.
همچنین علاقهمندان با عضویت در کانال ایتای eitaa.com/shahecheragh_velayat می توانند اخبار، اطلاعیه ها و خلاصه هر جلسه را مطالعه فرمایند.
از عموم علاقهمندان، بهویژه دانشجویان دانشگاه ها و طلاب حوزه های علمیه برای شرکت در این جلسات، دعوت به عمل می آید.