*اگر امروز بحث مذاکره بین جبهه توحید و جبهه شرک پیش آمده، این با اصول چندگانه اسلام ناب در ارتباط میباشد، زمانی که به پای میز مذاکره میرویم باید ببینیم که قرآن چه دستوری داده است و اینکه در چه زمینهای میشود مذاکره کرد و یا اینکه خطوط قرمز کجا است، و نشستن در مقابل سران شرک و ادبیاتی که به باید به کار برد همه را باید از این اصول بگیریم
امروز پنجشنبه، ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابراهیم کلانتری، تولیت حرم مطهر حضرت احمدبن موسی الکاظم شاهچراغ علیه السلام، در نود و چهارمین جلسه «جهاد تبیین» و شصت و هشتمین جلسه از سلسله مباحث «ولایت فقیه»، که در سالن شهید آیت الله دستغیب برگزار گردید، در ادامه بررسی اصل امامت، به تبیین «جایگاه و ارزش اصل امامت در اسلام راستین و چرایی ضرورت نصب امام از سوی خدا» پرداخت.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل آستان مقدس، دکتر کلانتری در ابتدای این جلسه ضمن تبریک دهه کرامت و میلاد باسعادت امام رضا علیه السلام، گفت: از جلسه شصت و یکم سلسله مباحث ولایت فقیه، بر مبانی و اصول اعتقادی و زیرساختی اسلام متمرکز شدیم. دلیل این تمرکز این بود که همه اصول و فروع اسلام ناب همچون شبکه بههم پیوستهای است که درک و دریافت صحیح برخی از آنها بدون شناخت دقیق سایر اصول و فروع امکانپذیر نیست. اینکه بعضی از افراد اعلام میکنند که برخی از اصول را میپذیرند اما برخی دیگر را قبول ندارند، در دین اسلام چنین چیزی جایگاهی ندارد، همانگونه که در آیه ۱۵۰ سوره نساء به روشنی به آن اشاره شده است؛ «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ»؛ «بعضى را مىپذيريم و بعضى را نمىپذيريم»؛ این به هیچ وجه به معنای اسلام ناب نمیباشد. اصول و احکام در اسلام، با یکدیگر پیوند واقعی دارند.
وی ادامه داد: از باب مثال، وقتی از اصل توحید سخن میگوییم این اصل همه اصول و فروع اسلام را بگونهای منطقی تحت تأثیر قرار میدهد، یعنی نمیشود به توحید اعتقاد داشت اما نبوّت را نپذیرفت، و یا توحید را به معنای دقیق کلمه باور داشت اما امامت را قبول نکرد، و یا توحید را پذیرفت اما وجوب نماز را انکار کرد و ... بر همین اساس نمیشود کسی ولایت رسول اکرم(ص) و یا ائمه معصومین(ع) را قبول داشته باشد بدون آنکه به اصل توحید اعتقاد داشته باشد. همچنانکه پذیرش ولایت فقیه در عصر غیبت نیز بدون قبول اصولی همچون توحید، معاد، نبوّت و امامت، هیچ توجیه منطقی نخواهد داشت. از سویی اعتقاد به اصل امامت بدون اعتقاد به اصل نبوّت هم نمیتواند معنای درستی داشته باشد.
رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی)، میفرمایند: «توحید در اسلام یک اصل به هم پیوسته میباشد و همه وجوه زندگی انسان را در بر میگیرد، از حیات و ممات و تجارت و سیاست گرفته تا تمامی کارهای روزمره. توحید اسلامی همان «اَلفی»ست که بعدش «ب» میآید و «پ» میآید و «چ» میآید، تا «ی» میآید. این جور نیست که بگویی خدا یک است و دو نیست و تمام بشود قضیه. خدا یک است، و دو نیست، معنایش این است که در تمام منطقه وجود خودت شخصا و جامعهات عموماً، جز خدا کسی حق فرمانروایی ندارد»(امام خامنهای(دام ظله)، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص۲۰۷).
تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی علیهماالسلام، گفت: همه اصول اسلام ناب مانند تار و پودی در هم تنیده هستند، حتی نماز و فروع دین و به طور کلی تمام احکامی که در اسلام وجود دارد، با این اصول ارتباط وثیق و لاینفک دارند.
وی خاطرنشان کرد: حتی اگر امروز بحث مذاکره بین جبهه توحید و جبهه شرک پیش آمده، این با اصول چندگانه اسلام ناب در ارتباط میباشد، زمانی که به پای میز مذاکره میرویم باید ببینیم که قرآن چه دستوری داده است و اینکه در چه زمینهای میشود مذاکره کرد و یا اینکه خطوط قرمز کجا است، و نشستن در مقابل سران شرک و ادبیاتی که به باید به کار برد همه را باید از این اصول بگیریم.
دکتر کلانتری، ادامه داد: اگر مشاهده کردید که یک کشور اسلامی که البته به ظاهر اسم اسلامی را یدک میکشد، خوشحال پای میز مذاکره مینشیند و در حقیقت گاوه شیرده میشود، زمانی که آنها را رصد میکنیم متوجه میشویم که هیچ اصولی را رعایت نکرده اند و به تعبیر امام خمینی(رحمت الله علیه) اسلام آنها، اسلام آمریکایی و اسلام اموی است و اسلام اصیل نمیباشد؛ نمیشود که انسان مسلمان گاو شیرده شیطان بزرگ باشد و این چیزی است که طبق اصول، شدنی نیست، این به معنای این است که حاکم شرک، ولی است و طرف مقابل مولی علیه میباشد. طبق آیه ۱۴۱ سوره نساء، چنین فردی اصلاً مومن نیست؛ «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا»؛ «و او هرگز براى كافران به زيان مسلمانان راهى نگشوده است»؛ طبق این آیه، حاکم شرک نمیتواند ولی باشد، سبیل در این آیه یعنی سلطه و این که سلطه بوجود آمده است یعنی طرف مقابل مومن نیست و فقط یک اسمی را برای او گذاشتهاند، یک قشر توخالی که خودشان هم میدانند که محتوا ندارد، حتی دنیا هم این را میداند که آنها بدون محتوا هستند.
استاد دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران، اظهار کرد: در هفت جلسه گذشته پس از تبیین «اصل توحید»، «اصل معاد»، «اصل نبوّت» و «اصل امامت»، در آخرین جلسه، مسئولیتهای اصلی امامان معصوم علیهم السلام را پس از ختم نبوّت، برشمردیم و در نهایت به سه نتیجه پیرامون «اصل امامت در موضوع حاکمیت در اسلام» رسیدیم؛ نخست اینکه، اصل امامت ضامن حضور و استمرار سرزنده آموزههای قرآن کریم و دین خاتم در عرصه زندگی فردی و جمعی مؤمنان پس از رحلت رسول اکرم(ص) خواهد بود. در حقیقت امامان معصوم(ع) پس از رحلت آن حضرت همه مسئولیتهای وی را، منهای دریافت و ابلاغ وحی بر عهده میگیرند و مؤمنان و جامعه را از فیض وحی آسمانی و آموزههای دین بهره مند میسازند.
وی در خصوص دومین نتیجه اصل امامت در موضوع حاکمیت در اسلام، گفت: بر اساس همین اصل، گنجینه گرانسنگی از رهنمودها و هدایتهای امامان معصوم(ع) در همه زمینهها و از جمله در خصوص اداره جامعه اسلامی در عصر غیبت حجّیت یافته و همچون رهنمودهای پیامبر گرامی اسلام(ص) برای عصر پس از خود مرجع و معتبر شمرده میشود.
دکتر کلانتری، خاطرنشان کرد: زمانی که پذیرفتیم که امام تبیینگر معصوم وحی الهی در عصر خاتم است، در نتیجه رهنمودهای ایشان برای انسان مومن، با ارزش است زیرا که اینها را ولی خدا و وارث نبی تبیین کرده است، سخن یک فرد معمولی نیست که بخواهد تکراری باشد؛ این مسئولیت بر دوش امام معصومی گذاشته شده که از طرف خدا برگزیده شده، به همین دلیل است که کتب «الکافی»، «من لا یحضره الفقیه»، «تهذیب الأصول» و «الاستبصار»، این چهار کتب روایی شیعه برای ما اعتبار ویژه دارد، با اینکه تمامی روایتهای رسیده از اهلبیت(ع) در این کتب موجود نمیباشد. کتاب «الکافی» شیخ کلینی که اولین کتاب روایی شیعه است به تنهایی بیش از «صحاح سته» اهل سنت روایت دارد، یعنی همه کتب اهلسنت معادل یکی از کتب روایی شیعه میباشد، اینها حجت هستند، ما اگر در فقه دائماً احکام جدید الهی را بیان میکنیم، به پشتوانه همین گنجینه است.
وی در خصوص سومین نتیجه اصل امامت در موضوع حاکمیت در اسلام، گفت: از آنجا که در عصر غیبت نیز همین پیوند ناگسستنی برقرار میباشد، مشروعیت ورود غیر معصومان به عرصه اداره جامعه متکی بر اذن و اجازه آن حضرات که خود مأذون از ناحیه خداوند هستند میباشد. از این رو هر حاکمیتی که متکی بر چنین اذن و اجازهای نباشد، حاکمیتی نامشروع قلمداد میگردد.
تولیت آستان مقدس، ادامه داد: فقط صرفاً بحث حکومت مطرح نمیباشد، ما انواع و اقسام ولایتها را داریم، از جمله ولایت بر اموال صغیر، که اجازه به دست گرفتن این نوع ولایتها هم باید به اذن ولی باشد تا این تصرف مجاز و مشروع باشد، تعداد زیادی ولایت داریم که هم در فقه شیعه و هم در فقه اهل سنت مطرح شده است اینها از کجا مدیریت میشود؟ تا برسیم به ولایت بر جامعه اسلامی که یک عرصه وسیع میباشد، به اذن چه کسی باید این اتفاق رخ بدهد؟ مگر ولی مطلق خدا مسئول نیست؟ اگر به هردلیلی به ایشان دسترسی وجود نداشته باشد، چه کسی باید اجازه به دست گرفتن این نوع ولایتها را بدهد؟ در پاسخ باید گفت همان کسی که در این زمینه مسئول میباشد باید اجازه بدهد، انفال یعنی منابع طبیعی، کوهها، دریاها و ... که متعلق به خدا و رسول است، کسی که قصد دارد در دریا حکمرانی و قانونگذاری کند این یعنی ورود به حوزه حکومت رسول، پس باید اجازه و اذن هم از ایشان باشد، هیچکدام از شهروندان جامعه اسلامی فی نفسه در این زمینه ولایت ندارند، بلکه لِلَّه والرَسول میباشد؛ «الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ»؛ لذا ما نمیتوانیم انتخاب کنیم که چه کسی در این عرصه، حکمرانی و قانونگذاری کند.
وی تصریح کرد: زمانی که به وحی معتقد میشویم، در این زمینه مسئله فرق میکند، زمانی که میگوئیم اعتقاد به نبوت، اینجا هم اثر میگذارد، ما معتقد به نبوت رسول اکرم(ص) و اعتبار وحی قرآنی یعنی آیات قرآن شدهایم، حال قصد داریم به این آیه عمل کنیم؛ «الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ»؛ هرکس بخواهد در این حوزه دست ببرد باید از خدا و رسول اجازه بگیرد؛ در این عصر چه کسی وارث رسول است؟ طبق اعتقادی که به امامت داریم، امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف). اگر خواستیم در این حوزه وارد بشویم باید به اذن ایشان باشد و ایشان که در پرده غیبت هستند، آیا در این مورد راهی نشان داده شده است؟ بله، اینجا است که مسئله ولایت فقیه پیش میآید، یعنی آن کسی که معتقد به امامت میباشد، حتماً به دنبال این است که اذنی از امام پیدا کند، راهی غیر از این وجود ندارد و بعد به سراغ روایتها میرود که ببیند راهی را نشان دادهاند یا خیر، همین مسیری که امام(رحمت الله علیه) در کتاب ولایت فقیه مطرح میکنند.
استاد دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران، در ادامه به چرایی ضرورت نصب امام از سوی خدا، اشاره کرد و گفت: اکنون سئوال این است که چرا امام مسلمین باید از سوی خداوند منصوب شود؟ چرا مردمانی که خود معتقد و پایبند به اصول و فروع اسلام هستند، خودشان مجاز نیستند امام و پیشوایی برای خود برگزینند؟ آیا برگزیدن امام توسط مردم به اطاعت بیشتر مردم از امام نمیانجامد؟ این نوع ادبیات متعلق به روشنفکران دینی است که در این زمینه سوال میکنند و قصد دارند سخنان بیپایه خود را به کرسی بنشانند. البته این یک سوال جدید نیست، بلکه از زمان رحلت رسول اکرم(ص) وجود داشته است که بعضی از افراد هم در این زمینه پاسخ مثبت دادهاند که اگر مردم انتخاب کنند بهتر میباشد، لذا «سقیفه بنیساعده» را به راه انداختند.
وی در ادامه بیان کرد: اهمیت این سئوال بگونهای است که در ذهن برخی از مؤمنان ناب و اصحاب ائمه معصومین (ع) نیز وجود داشته است به همین سبب در برخی از روایات رسیده از اهلبیت(ع) پاسخ منطقی و دقیقی به این پرسش داده شده است. چون در آستانه میلاد با سعادت حضرت ثامنالحجج امام رضا(ع) هستیم از بیانات گهربار آن حضرت در پاسخ به این سئوال استفاده خواهیم کرد. کلینی(ره) در کافی، باب ویژهای را در توصیف مقام امام و جایگاه امامت در اسلام آورده و در آن روایتی از امام رضا(ع) نقل کرده است که بخشی از آن بدینقرار است:
هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ
«... مگر مردم شأن و جایگاه امامت را در ميان امت ميدانند تا روا باشد كه به اختيار و انتخاب آنان واگذار شود. همانا امامت ارزشی والاتر و شأنی بزرگتر و مکانی عاليتر و اطرافی وسیعتر و عمقی ژرفتر از آن دارد كه مردم با عقلهای خود به آن برسند و با آراء خود آن را دريابند و به انتخاب امامى برای خود بپردازند.
إِنَّ الْإِمَامَةَ خَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ ع بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِيلَةً شَرَّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِكْرَهُ ...حَتَّى وَرَّثَهَا اللَّهُ تَعَالَى النَّبِيَّ (ص) فَقَالَ جَلَّ وَ تَعَالَى: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ»، فَكَانَتْ لَهُ خَاصَّةً فَقَلَّدَهَا (ص) عَلِيّاً (ع) بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى رَسْمِ مَا فَرَضَ اللَّهُ فَصَارَتْ فِي ذُرِّيَّتِهِ الْأَصْفِيَاءِ .....
همانا امامت مقامى است كه خداى (عزّوجلّ) پس از مقام نبوت و پس از مقام خلیلاللهی، در مرتبه سوم به ابراهيم(ع) اختصاص داده و با آن او را بزرگ و شریف داشته و نامش را بلند و استوار نموده ... . تا آنکه خداى تعالى پیامبر ما (ص) را وارث امامت قرار داد و فرمود: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ»(سوره آلعمران، آیه ۶۸)؛ همانا سزاوارترين مردم به ابراهيم، پيروان او و اين پيغمبر و اهل ايمانند و خدا ولىّ مؤمنان است». پس امامت مخصوص آن حضرت گشت و او به فرمان خداى تعالى و طبق آنچه خدا واجب ساخته بود، آن را بر عهده على(ع) نهاد و پس از وی در ميان فرزندان برگزيده او جریان یافت...
فمِنْ أَيْنَ يَخْتَارُ هَؤُلَاءِ الْجُهَّالُ إِنَّ الْإِمَامَةَ هِيَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ (ص) وَ مَقَامُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ مِيرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(ع)؛
اين نادانان از كجا و به چه دليل براى خود امام انتخاب ميكنند. حقیقت آن است که امامت، مقام پيامبران و ميراث اوصياء است؛ امامت خلافت خدا و خلافت رسول خدا(ص) و مقام اميرالمؤمنين(ع) و ميراث حسن و حسين(عليهماالسلام) است؛
إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِيرُ الْفَيْءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْكَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ.
به حقیقت امامت، زِمام دين و موجب نظام مسلمين و صلاح دنيا و عزت مؤمنين است؛ همانا امامت پایه جوشش اسلام و شاخه بلند آن است، كامل شدن نماز و زكات و روزه و حج و جهاد و بسيار شدن غنيمت و صدقات و اجراء حدود و احكام و نگهدارى مرزها و سرحدّات به وسيله امام است.
الْإِمَامُ يُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ يُقِيمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ يَذُبُّ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ الْحُجَّةِ الْبَالِغَةِ.
امام است كه حلال خدا را حلال و حرام او را حرام كند، و حدود خدا را به پا دارد و از دين خدا دفاع كند و با حكمت و موعظه نیکو و حجّت رسا مردم را به راه پروردگارش هدایت نمايد.
الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَارُ الْإِمَامُ الْبَدْرُ الْمُنِيرُ وَ السِّرَاجُ الزَّاهِرُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ النَّجْمُ الْهَادِي فِي غَيَاهِبِ الدُّجَى وَ أَجْوَازِ الْبُلْدَانِ وَ الْقِفَارِ وَ لُجَجِ الْبِحَارِ.
امام مانند خورشيد فروزانی است كه نورش جهان را فرا گيرد و خودش در افقی است كه دستها و ديدگان به آن نرسد. امام ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستارهاي است راهنما در شدت تاريكىها و رهگذر شهرها و كويرها و گرداب درياها (يعنى زمان جهل و فتنه و سرگردانى مردم).
الْإِمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَى الظَّمَإِ وَ الدَّالُّ عَلَى الْهُدَى وَ الْمُنْجِي مِنَ الرَّدَى الْإِمَامُ النَّارُ عَلَى الْيَفَاعِ الْحَارُّ لِمَنِ اصْطَلَى بِهِ وَ الدَّلِيلُ فِي الْمَهَالِكِ مَنْ فَارَقَهُ فَهَالِكٌ.
امام آب گواراى زمان تشنگى و راهبر به سوى هدايت و نجات بخش از هلاكت است. امام آتش روشن روى تپه (رهنماى گمگشتگان) است، وسيله گرمى سرمازدگان و راهنماى هلاكتگاههاست، هر كه از او جدا شود هلاك شود.
الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَيْثُ الْهَاطِلُ وَ الشَّمْسُ الْمُضِيئَةُ وَ السَّمَاءُ الظَّلِيلَةُ وَ الْأَرْضُ الْبَسِيطَةُ وَ الْعَيْنُ الْغَزِيرَةُ وَ الْغَدِيرُ وَ الرَّوْضَةُ الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِيرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ النَّآدِ.
امام ابري است بارنده، باراني است شتابنده، خورشيدي است فروزنده، سقفى است سايه دهنده، زمينى است گسترده، چشمهاي است جوشنده و بركه و گلستان است. امام همدم و رفيق، پدر مهربان، برادر شفیق، مادر دلسوز به كودك، پناه بندگان خدا در گرفتارىهای سخت است.
الْإِمَامُ أَمِينُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلَادِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّهِ الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ الْمَوْسُومُ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّينِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِينَ وَ غَيْظُ الْمُنَافِقِينَ وَ بَوَارُ الْكَافِرِينَ.
امام، امين خداست در ميان خلقش و حجّت او بر بندگانش و خليفه او در بلادش و دعوتكننده بهسوى او و دفاعكننده از حقوق او است. امام از گناهان پاك و از عيبها بر كنار است. به دانش، مخصوص و به خويشتندارى نشانهدار است، موجب نظام دين و عزت مسلمين و خشم منافقين و هلاك كافرين است.
الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ.
امام يگانه زمان خود است، كسى به تراز او نرسد، دانشمندى با او برابر نباشد، جايگزين ندارد، مانند و نظير ندارد، به تمام فضيلت مخصوص است بىآنكه خودِ او در طلبش رفته و به دست آورده باشد، بلكه امتيازي است كه خدا به فضل و بخشش به او عنايت فرموده.
فَمَنْ ذَا الَّذِي يَبْلُغُ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ أَوْ يُمْكِنُهُ اخْتِيَارُهُ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الْأَلْبَابُ وَ خَسَأَتِ الْعُيُونُ وَ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَيَّرَتِ الْحُكَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ الْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ الْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ الْأَلِبَّاءُ وَ كَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ الْأُدَبَاءُ وَ عَيِيَتِ الْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ وَ أَقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ التَّقْصِيرِ.
كيست كه بتواند امام را بشناسد و يا انتخاب امام براى او ممكن باشد؟ هيهات! در اينجا خِردها گم گشته، خويشتنداريها به بيراهه رفته و عقلها سرگردان و ديدهها بىنور و بزرگان كوچك شده و حكيمان متحيّر و خردمندان كوتاه فكر و خطيبان درمانده و خردمندان نادان و شعرا وامانده و اُدبا ناتوان و سخندانان درماندهاند كه بتوانند يكى از شئون و فضائل امام را توصيف كنند، همگى به عجز و ناتوانى معترفند.
وَ كَيْفَ يُوصَفُ بِكُلِّهِ أَوْ يُنْعَتُ بِكُنْهِهِ أَوْ يُفْهَمُ شَيْءٌ مِنْ أَمْرِهِ أَوْ يُوجَدُ مَنْ يَقُومُ مَقَامَهُ وَ يُغْنِي غِنَاهُ لَا كَيْفَ وَ أَنَّى وَ هُوَ بِحَيْثُ النَّجْمُ مِنْ يَدِ الْمُتَنَاوِلِينَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِينَ فَأَيْنَ الِاخْتِيَارُ مِنْ هَذَا وَ أَيْنَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا وَ أَيْنَ يُوجَدُ مِثْلُ هَذَا ...».
و چگونه ممكن است تمام اوصاف و حقيقت امام را بيان كرد يا مطلبى از امر امام را فهميد و جايگزينى كه كار او را انجام دهد برايش پيدا كرد؟!! ممكن نيست، چگونه و از كجا؟!! در صورتى كه او از دستيازان و وصفكنندگان اوج گرفته و مقام ستاره در آسمان را دارد، او كجا و انتخاب بشر؟!! او كجا و خِرد بشر؟!! او كجا و مانندى براى او... (کلینی، کافی، ج۱، صص۱۹۹ – ۲۰۳)
تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی علیهماالسلام، با بیان این که حضور امام در جامعه باعث ایجاد ثروتهای زیادی میشود، گفت: قبل از انقلاب، حدود ۵ میلیون بشکه نفت صادر میشد و با اینکه در آن زمان جمعیت ایران حدود ۳۵ میلیون نفر بوده است، کشور را به خاک سیاه کشاندند، شهرها برق نداشت و در روستاها کمترین امکانات وجود داشت و مردم مانند قرون وسطی زندگی میکردند. از لحاظ تغذیه هم زیر حد متوسط بودند، حدود ۶۷ درصد بیسواد مطلق در جامعه وجود داشت، با وجود اینکه همه دنیا با ایران روابط دوستانه داشتند و هیچ تحریمی علیه کشور وجود نداشت، کشور در وضع نامناسبی به سر میبرد؛ اما با اینکه بعد از انقلاب اسلامی، بحرانهای مختلف، همچون؛ جنگ، تجزیه طلبی، اقدامات گروهک منافقین و تروریسم و ... بوجود آمد و هزاران نوع تحریم بر کشور تحمیل و جمعیت کشور هم تقریباً دو برابر شده است، با این حال امکانات کشور، بسیار زیاد شده است، بیشتر نقاط داری گاز و برق هستند، به لحاظ نرخ باسوادی در رتبه کشورهای برتر جهان قرار داریم. در گذشته امید به زندگی ۵۴ سال بوده است که تقریبا جزو کشورهای رتبه پایین دنیا بودهایم ولی در حال حاضر امید به زندگی به ۷۷ سال رسیده است و پیشرفتهای زیادی در کشور صورت گرفته، با وجود اینکه صادرات نفت در کشور بسیار پایین آمده است، چطور با صادرات ۵ میلیون بشکه نمیشد کشور را اداره کرد ولی حال با کمتر از نصف آن میتوان کشور را اداره کرد و در جنگ، مقابل دشمن ایستاد و پیروز شد و در زمینههای فضایی و تسلیحاتی پیشرفت کرد، این برکت از کجا آمده است؟ این امر با معادلات مادی جور در نمیآید، امام رضا علیه السلام میفرمایند زمانی که امام حضور داشته باشند، برکات خداوند هم نازل میشود.
استاد دانشگاه تهران، در پایان اظهار کرد: ما به عنوان معتقدان امامت، به آن جنبه زمینی داده ایم، اما یک بخش عمدهای از مقام امامت اصلاً مربوط به زمین نمیشود و مربوط به دین خدا، تصرف در کائنات و موجودات فرازمینی است که همه اینها در فرمایشات حضرت امام رضا علیه السلام دیده شده، هم بُعد فراطبیعی و هم بُعد طبیعی امام نیز مطرح شده است، حال ما بخواهیم با علم کم و ناقص خود بگوئیم که ما میتوانیم خود، امام را انتخاب کنیم؟! اگر همه دانشمندان جهان گرد هم جمع بشوند، حتی نمیتوانند بیان کنند که این دنیای مادی چیست و وسعت آن چقدر میباشد، چه برسد که بخواهند راجع به جایگاه امامت در نظر خداوند و موجودات فرا طبیعی که پیرو امام هستند و یا عنایتی که امام دارد صحبت کنند. امام عصر(ارواحنا له الفداء) فرمودند که ما هیچ وقت شما را از یاد نبردهایم و در گرفتاریها به یاد شما هستیم و در سختی و فراز و نشیبها کنار شما هستیم. خدا را شکر که به برکت این انقلاب، خیلی از امداهای غیبی در انقلاب اسلامی رخ داد و باعث شد که متوجه حضور و عنایت امام در جامعه باشیم؛ اِنشاءالله خداوند توفیق بدهد که هم درک دقیقتری از امام و مقام امامت داشته باشیم و هم باورهای ما مستحکمتر بشود و هم در این مسیر به درستی حرکت کنیم.
شایان ذکر است در ادامه نشست امروز، حجت الاسلام والمسلمین دکتر کلانتری، پاسخگوی سوالات حاضران در جلسه بودند. هماکنون این سوالات و پاسخ های تولیت حرم مطهر، در فایل صوتی جلسه، در سایت حرم مطهر قابل استماع است.
سلسله مباحث با موضوع «ولایت فقیه»، پنجشنبهها از ساعت ۸ صبح در سالن شهید آیت الله دستغیب برگزار و به صورت زنده از کانال آپارات به نشانی aparat.com/shahecheragh/live پخش میگردد. همچنین متن سخنان تولیت حرم مطهر و فایل های صوتی و تصویری کامل جلسات به همراه پرسش و پاسخ ها در بخش ویژه سلسله مباحث ولایت فقیه در پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس حضرت شاهچراغ علیه السلام، به نشانی shahecheragh.ir/velayat قابل دریافت است.
علاقهمندان با عضویت در کانال ایتای eitaa.com/shahecheragh_velayat میتوانند اطلاعیه ها و اخبار هر جلسه را مطالعه فرمایند.
از عموم مردم، بهویژه دانشجویان دانشگاهها و طلاب حوزه های علمیه برای شرکت در این جلسات، دعوت بهعمل میآید.