سایت شاهچراغ/ مشاهده متن خبر
شماره خبر: 232534
تاریخ انتشار: 1404/02/25
در نود و پنجمین جلسه «جهاد تبیین» و شصت و نهمین جلسه از سلسله مباحث «ولایت فقیه»، عنوان شد؛
تولیت آستان مقدس: بخش عمده‌‌ اصول، قواعد، احکام و دستورالعمل‌‌های اسلام، ناظر به ساماندهی جامعه انسانی است

HyperLink

*کرامت و شرافت انسان در هستی، به‌سبب همان هویت، روح خدادادی، و فطرت خداجویی است که خالق هستی در ذات انسان قرار داده است.


*سیر الهی انسان و نیل او به تکاملِ مورد نظر اسلام، آن‌‌گاه امکان‌‌پذیر می‌‌گردد که محیط زندگی فردی و اجتماعی او بگونه‌‌ای به سامان برسد که این مسیر را به درستی برایش هموار سازد.


*برکنار ماندن دین کامل الهی از هدایتگری در عرصه جامعه انسانی، سیر تکاملی انسان که بخش عمده‌‌ای از آن، از مسیر جامعه می‌‌گذرد را با بن‌‌بست مواجه می‌‌سازد.


امروز پنج‌شنبه، ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابراهیم کلانتری، تولیت حرم مطهر حضرت احمدبن موسی الکاظم شاهچراغ علیه السلام، در نود و پنجمین جلسه «جهاد تبیین» و شصت و نهمین جلسه از سلسله مباحث «ولایت فقیه»، که در سالن شهید آیت الله دستغیب برگزار گردید، به ادامه مبحث «چرایی نصب امام از سوی خداوند»، و موضوع « مقام خلیفه‌‌اللهی انسان در هستی» پرداخت.

به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل آستان مقدس، دکتر کلانتری در ابتدای این نشست و در ادامه مبحث جلسه 68، ابتدا روایتی را که سعدبن عبدالله اشعری قمی از محدثان شیعه در قرن سوم هجری قمری، در خصوص پاسخ حضرت ولی‌عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پرسش «چرا مردم از انتخاب امام برای خود منع شده اند»، بیان کرد و گفت: برخی مطرح می‌کنند که چرا امام را باید خدا نصب کند؟ مگر مردم چه مشکلی دارند که خودشان با خرد جمعی، در جامعه مدنی و با برگزاری انتخابات، امام را مشخص و از او تبعیت ‌کنند.

سعدبن عبدالله اشعری قمی (متوفای ۳۰۰ ق) می‌‌گوید: «خدمت امام عصر(عج) در خانه پدرش عرض کردم: مولای من! به من بفرمایید چرا مردم از انتخاب امام برای خود منع شده‌‌اند؟

امام فرمود: انتخاب امام مصلِح یا امام مفسِد؟

عرض کردم: امام مصلِح. امام فرمود: با توجه به اینکه مردم از آنچه در باطن دیگران است خبر ندارند آیا این امکان وجود دارد که اقدام آنان به انتخاب امام مفسِدی بیانجامد؟

عرض کردم: آری.

امام فرمود: به همین دلیل است که انتخاب امام به مردم واگذار نشده است(یعنی از آن جهت که انتخاب مردم اینگونه نیست که به طور قطع به انتخاب امام مصلِح منتهی شود پس نمی‌‌توان این امر خطیر را به مردم واگذاشت).

آنگاه امام فرمود: دوست داری این دلیل را با برهانی که عقلت نیز آن را می‌‌پذیرد تأیید کنم؟ عرض کردم: آری.

امام فرمود: به من خبر ده از پیامبرانی که خداوند آنان را برگزید و کتاب بر آنان نازل کرد و آنان را با وحی و عصمت تایید کرد، از جمله‌‌ همین پیامبران‌‌اند موسی و عیسی(ع)، آیا با برخورداری از عقل فراوان و کمال علم، آنگاه که پای اختیار خودشان به میان آمده، منافقی را انتخاب کرده در حالی که گمان می‌‌کردند مؤمن است؟

عرض کردم: خیر (چنین چیزی ممکن نیست).

امام فرمود: (نه، اینگونه که فکر می‌‌کنی نیست) موسی کلیم‌‌الله با وفور عقلش و کمال علمش و نزول وحی بر او، از بزرگان امّتش و برجستگان سپاهش، هفتاد مرد را که در ایمان و اخلاص آنان هیچ شکی نداشت برای میقات پروردگارش انتخاب کرد، اما از میان منتخبان او برخی منافق بودند. خداوند در این آیه: «وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ  ...»(سوره اعراف، آیه ۱۵۵) همین حقیقت را بیان فرموده است. پس وقتی که اختیار برگزیده خداوند، ممکن است به انتخاب فاسد بیانجامد نه صالح، در حالی که او گمان می‌‌کرد صالح را بر می‌‌گزیند نه فاسد را، از همین جا در می‌‌یابیم که برای کسی که از راز سینه‌‌ها و آنچه در ضمایر اشخاص مخفی است آگاهی ندارد، امکان انتخاب نیست؛ و (بر همین اساس) هیچ ارزشی برای انتخاب مهاجرین و انصار نیست آنگاه که انتخاب پیامبران برگزیده با اینکه قصد اصلاح داشتند به انتخاب افراد فاسد انجامید». (الإحتجاج سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّي)

 

تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی علیهماالسلام، گفت: در قرآن کریم هم به امامان کفر «أَئِمَّةَ الْكُفْرِ» و هم به امامان حق اشاره شده است: «انِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»؛ «من تو را پيشواى مردم قرار دادم»؛ (آیه ۱۲۴ سوره بقره)، «أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا»؛ «و همه را پيشوايانى ساختيم كه به امر ما هدايت مى‌كردند»؛ (آیه ۷۳، سوره انبیا)، کلمه امام به تنهایی دارای تقدس نیست، امام یعنی پیشوا که می‌تواند حق یا باطل باشد، بر اساس جهان بینی که قرآن به ما یاد داده است، یک نمونه پیشوای باطل و امام کفر، فرعون و یک نمونه امام حق، حضرت موسی(ع) است.

وی تصریح کرد: حتی برای یک ناراحتی جزئی، انسان از بین بهترین متخصصین دست به انتخاب می‌زند، چه برسد در انتخاب امام و رهبر که یک انتخاب مهم و اساس دین است (الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي»؛ «همانا امامت پایه جوشش اسلام است». امامت یعنی جانشینی پیامبر و امام کسی است که هدایت امت را برای رساندن به مقصد کمال، برعهده دارد، پس اگر انتخاب امام دست مردم باشد ممکن است خوب یا بد انتخاب کنند و خداوند نمی‌تواند این امر را به مردم واگذار کند. بر فرض اینکه خداوند به مردم این اجازه را بدهد، آیا خداوند حکیم می‌تواند یک مسیری را جلوی پای انسان‌ها قرار دهد که حداقل ۵۰ درصد احتمال خطا وجود دارد؟ اگر اینگونه باشد، پس خداوند نمی‌خواهد که بنده او به مقصد برسد! یعنی سکان را به دست کسی داده است که نمی‌دانیم به سمت جهنم یا بهشت حرکت می‌کند، آیا خدای حکیم که انسان را برای رسیدن به مقصد نهایی کمال آفریده است، فرمان را به دست کسی می‌دهد که ۱۸۰ درجه برعکس حرکت کند؟ این امر امکان پذیر نیست.

 

استاد دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران، اظهار کرد: زمانی انسان‌های برگزیده، دچار انحراف می‌شوند، یعنی وقتی که معصومین، افراد را انتخاب کنند و در آن احتمال خطا وجود دارد، حال اگر عموم مردم انتخاب کردند چه اتفاق می‌افتد؟ بعد از رحلت پیامبر(ص)، اصحاب حضرت، مهاجرین و انصار گرد هم جمع شدند و اتفاق نظر داشتند که برای خود، امام انتخاب کنند و «سقیفه بنی‌ساعده» را به راه انداختند؛ شیعه و سنی اتفاق نظر داشتند که امام مسئول اداره دین و دنیا است. اینان کسانی بودند که به آنان وحی نشده بود و معصوم هم نبودند، زمانی که منتخبان حضرت موسی(ع) به گمراهی کشیده می‌شوند، نتیجه انتخاب مهاجرین و انصار هم مشخص است که چه می‌شود.

 

وی ادامه داد: نمونه چنین افرادی در تاریخ اسلام بسیار زیاد است، نمونه آن حاکمانی است که امام علی علیه السلام، انتخاب کرده بودند و خود ایشان نیز آنان را عزل و به شدت تنبیه و سرزنش کردند، انتخاب معصوم هم ممکن است با خطا روبرو بشود، چه برسد به انتخاب توده مردم. سخن و بحث این است که چرا شیعه معتقد است که امامت یک منصب الهی است و امام را فقط باید خداوند انتخاب و نصب کند، نه در مورد کسی که امام یک مسئولیتی را بر عهده او می‌گذارد. اگر امام علی علیه السلام، مالک اشتر را به عنوان حاکم و ولی فقیه یک بخشی از سرزمین اسلام انتخاب می‌کنند، به این معنا نمی‌باشد که مالک اشتر معصوم است، خیر اینگونه نیست ایشان هم در مسیر ممکن است دچار خطا و اشتباه بشوند؛ امام معصوم و مقام امامت با کسی که از طرف امام نیابت می‌گیرد، زمین تا آسمان متفاوت است. امامت هم مانند نبوت، یک منصب الهی است که حتماً انتخاب باید از جانب خداوند باشد، زیرا که اساس اسلام است، امامت استمرار نبوت در تبیین معصومانه قرآن و اجرای معصومانه فرمان خداوند می‌باشد، و این با اجازه دادن به کسی برای ولایت در یک حوزه خاص و مشخص متفاوت است.

 

تولیت آستان مقدس، در بخش دیگری از سخنانش، به ششمین اصل جهان‌بینی اسلام یعنی «مقام خلیفه‌‌اللهی انسان در هستی» اشاره کرد و گفت: تمام اصول پنجگانه که راجع به آن بحث شد همه معطوف به این اصل می‌باشند و همه‌ی بحث بر سر انسانی است که اشرف مخلوقات خداوند می‌باشد.

 وی اظهار کرد: یکی از آموزه‌های صریح قرآن و پیامبران الهی، یادآوری و تشریح دقیق کرامت و شرافت ذاتی انسان در هستی است. کرامت و شرافت انسان در هستی، به‌سبب همان هویت، روح خدادادی، و فطرت خداجویی است که خالق هستی در ذات انسان قرار داده و به این صورت، وجود او را سرشته و او را بر همۀ موجودات هستی برتری داده‌ است. همین برتریِ ذاتی است که به انسان این امکان را داده است که خود را به مقام «خداگونه شدن» می‌‌رساند.

 

 تولیت حرم مطهر، گفت: در قرآن، آیات زیادی راجع به جایگاه انسان وجود دارد، از جمله آیه ۷۰ سوره اسراء که گویاترین آیه در این زمینه می‌باشد:

بر اساس آیه شریفه «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا»؛ «ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم و بر دريا و خشكى سوار كرديم و از چيزهاى خوش و پاكيزه روزى داديم و بر بسيارى از مخلوقات خويش برتريشان نهاديم». خدای کریم به انسان، هم کرامت داده‌‌است و هم فضلیت. کرامتْ ناظر به شرافت ذاتی شیء است که ویژۀ اوست و مقایسه با غیر در آن لحاظ نمی‌شود، برخلاف تفضیل، که مقایسه با غیر، رکن آن است. ذات اقدس الهی افزون‌ بر تکریم انسان، وی را بر بسیاری از موجودات برتری داده ‌است. بنابراین مقصود از فضیلت انسان نسبت‌ به بسیاری از مخلوقات، این است که هر چیزی که به آن‌ها داده شده، بیشترش به انسان عطا شده‌است و ممکن است چیزی به انسان داده باشد که اصلاً اندکی از آن را به حیوان نداده باشد»؛ (جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص ۲۱۶).

 

استاد دانشگاه تهران، گفت: «لَقَدْ كَرَّمْنَا» و «وَفَضَّلْنَاهُمْ» این دو ویژگی انسان را بیان می‌کند؛ «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ»؛ یعنی انسان دارای یک سلسله ویژگی‌های خدا‌دادی می‌باشد که مختص به انسان است و به هیچکس به جز انسان تعلق ندارد.

 

دکتر کلانتری، در ادامه به جلوه‌های «کرامت ذاتی انسان» و جلوه‌های «فضیلت انسان»، اشاره کرد و گفت: علم به اسما: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا»؛ «و نام‌ها را به تمامى به آدم بياموخت »(سورۀ بقره، آیۀ ۳۱)، خلافت بر زمین: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً...»؛ « و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين خليفه‌اى مى آفرينم»(سورۀ بقره، آیۀ ۳۰)، مسجود همه فرشتگان الهی: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»؛ «و آنگاه كه به فرشتگان گفتيم كه آدم را سجده كنيد»( سوره کهف، آیه ۵۰)، تسخیر آسمان و زمین برای او: «وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ...»؛ «رام شما ساخت آنچه در آسمانهاست و آنچه در زمين است»(سورۀ جاثیه، آیۀ ۱۳»، و بصیرت بر خویشتن: «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ»؛ «بلكه آدمى خويشتن خويش را نيك مى‌شناسد»(سورۀ قیامت، آیۀ ۱۴)، که در قرآن کریم به آن‌ها تصریح شده‌است، همه از جلوه‌های کرامت ذاتی انسان‌اند، چنان‌که احسن‌المخلوقین بودن «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»؛ «كه ما آدمى را در نيكوتر اعتدالى بيافريديم»(سورۀ تین، آیۀ ۴)، داشتن غضب قوی‌تر، توان برتر در حرکت و کاربرد انسانی آن، برتری در آفرینش آیتی و آیینۀ خدا بودن و برتری بر اثر داشتن جنبۀ تشریعی، از جلوه‌های فضیلت انسان است.(جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص ۲۲۰-۲۳۸).

 

وی ادامه داد: «جامعیت انسان است که او را "احسن‌المخلوقین" کرده‌است و خدای خالقِ این کَون جامع، "احسن‌الخالقین" است. هر فیضی که خدای سبحان به انسان داده‌است، پراکنده‌اش در جهان هم هست، اما جمعش درخصوص انسان است و در انسان ویژگی‌ای هست که در هیچ موجودی به‌عنوان جمیع یا مجموع نیست. پس انسانی که "کَون جامع" است، هم کمالات نبات و حیوان را دارد و هم کمالات فرشتگان را. ازاین‌رو "احسن‌المخلوقین" است». (جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص ۲۲۴).

 

دکتر کلانتری، خاطرنشان کرد: اصلی‌‌ترین وجوه تمایز انسان از سایر موجودات، در نوع خلقت اوست، یعنی همان نیروی خرد، عقل، اراده و انتخاب و ابتکار و دمیده شدن روح خداوند در او. به تعبیر مقام معظم رهبری(مدظله العالی): «چه ممیّزه‌‌ای انسان دارد که او را این قدر جدا می‌‌کند از موجودات دیگر؟ نیروی خرد، عقل، شناخت کلیات، استنتاج از جزئیات. کاری که نه درخت می‌‌کند، نه سنگ می‌‌کند، نه حیوان می‌‌کند؛ ابتکار و نوآوری. ... نیروی فکر و نیروی اختیار و نیروی اراده و نیروی ابتکار در انسان، اینها چیزهایی هستند که انسان را ممتاز کرده‌‌اند از بقیه موجودات. اصلاً یک چیز دیگری است انسان در مقابل آنها. البته دانشمندان مادی هم کم و بیش در این اواخر رسیدند به اینجا، که می‌‌گویند انسان یک نوع شگفت‌‌آوری است. اگر چه آنها تفاوتی قائل نیستند، اما یک نوع شگفت‌‌آوری است. و تمام این امتیازاتی که در انسان هست، بر اثر فیضان روح خداست در او؛ تجلی روح خدا در انسان؛ که «وَ نَفَختُ فیهِ مِن رُوحِی»(سوره حجر، آیه ۲۹ و سوره ص، آیه۷۲)»، (امام خامنه‌‌ای، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، صص۳۳۷ و ۳۳۸).

وی ادامه داد: به تعبیر امام خمینی(قدس سره): «انسان مثل حيوانات نيست كه يك حدّ حيوانى داشته باشد و تمام بشود. انسان يك حدّ ما فوق حيوانى و يك مراتب ما فوق حيوانى، ما فوق عقل [دارد] تا برسد به مقامى كه نمى‏توانيم از آن تعبير كنيم؛ و [از] آن آخرْ مقام مثلًا تعبير مى‏كنند [به‏] «فنا»، تعبير مى‏كنند «كالألُوهِيه» (امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۶).

 

دکتر کلانتری، با بیان اینکه مقام فنا یا مثل خدا شدن، فقط منحصر به انسان است و جمع‌بندی همه ویژگی‌های انسان است، گفت: خداوند ضد ندارد که بتوان از طریق آن او را شناخت؛ نه مثل دارد و نه ضد، همانگونه که مولوی بیان می‌کند:

بی ز ضدی ضد را نتوان نمود * وان شه بی مثل را ضدی نبود

همچنین خداوند انسان را در هستی خلیفه کرد تا از این طریق، خود دیده شود؛ نه از طریق تک‌تک انسان‌ها، بلکه در انسانِ کمال یافتهی مومن، که در اشعار مولوی به آن اشاره شده است:

پس خلیفه ساخت صاحب سینه‌ای * تا بود شاهیش را آیینه‌ای

گفت پیغمبر که حق فرموده است * من نگنجم هیچ در بالا و پست

در زمین و آسمان و عرش نیز * من نگنجم این یقین دان عزیز

در دل مومن بگنجم ای عجب * گر مرا جویی در آن دلها طلب

 

استاد دانشگاه تهران، گفت: انسان مومن، یعنی کسی که مسیر را طی کرده است. همه عشق انسان مومن این است که به خداوند برسد و زمانی که به خداوند رسید، چیزی از او باقی نمی‌ماند، این نهایت آن چیزی است که خداوند برای انسان ترسیم می‌کند، یعنی خدایی‌شدن انسان.  به قول مولانا:

همچنین جویای درگاه خدا * چون خدا آمد، شود جوینده لا

گرچه آن وصلت، بقا اندر بقاست * لیک ز اول، آن بقا اندر فناست

سایه‌هایی که بود جویای نور * نیست گردد چون کند نورش ظهور

 

تولیت حرم مطهر، با بیان اینکه شاید همین وجود ممتاز و جامعیت ذاتی انسان بوده است که او را حامل بار گران امانت الهی ساخته است، گفت: باری که آسمان‌‌ها و زمین و کوه‌‌ها از آن به وحشت افتادند و از قبول آن سر باز زدند و این انسان بود که آن را حمل کرد: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا»؛ «ما اين امانت را بر آسمانها و زمين و كوه‌ها عرضه داشتيم، از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسيدند. انسان آن امانت بر دوش گرفت، كه او ستمكار و نادان بود»(سوره احزاب، آیه ۷۲). همین ویژگی‌‌های ذاتی و امتیازات خدادادی انسان است که با رسیدن او به کمال انسانی و مقام قُرب ربوبی، جهان آفرینش با همه موجوداتش به هدف نهایی خویش نایل خواهد شد.

 

وی در ادامه اظهار کرد: اکنون که حقیقت و ماهیت ذاتی انسان در دستگاه آفرینش روشن شد، این نتیجه به روشنی حاصل می‌‌شود که: سیر الهی انسان و نیل او به تکاملِ مورد نظر اسلام، آن‌‌گاه امکان‌‌پذیر می‌‌گردد که محیط زندگی فردی و اجتماعی او بگونه‌‌ای به سامان برسد که این مسیر را به درستی برایش هموار سازد. با توجه به اصول پنجگانه‌‌ای که در جلسات پیشین به بحث گذاشتیم می‌‌توان گفت: جهان‌‌بینی اسلام و منظومه به‌‌هم پیوسته اصول و فروعی که اسلام ناب بر بشریت عرضه داشته، همه و همه بدین منظور بوده که محیط زندگی فردی و اجتماعی انسانی که هدف آفرینش است به چنین سامانی برسد. بی‌‌گمان، اسلام به عنوان دین کامل و جاودانه الهی، نمی‌‌تواند فقط به ساماندهی زندگی فردی آدمیان، محدود شود و از هدایتگری و به سامان‌رساندن جامعه انسانی برکنار بماند، زیرا برکنار ماندن دین کامل الهی از هدایتگری در عرصه جامعه انسانی، سیر تکاملی انسان که بخش عمده‌‌ای از آن، از مسیر جامعه می‌‌گذرد را با بن‌‌بست مواجه می‌‌سازد. بررسی اصول، قواعد، احکام و دستورالعمل‌‌های گوناگون اسلام، این نتیجه را در اختیار می‌‌گذارد که بخش عمده‌‌ای از آنها ناظر به ساماندهی جامعه انسانی است.

 

استاد دانشگاه تهران، در پایان اظهار کرد: انسان اگر بهترین زندگی فردی را داشته باشد که سراسر آن یاد خداوند است، اما اگر جامعه سالم نباشد نمی‌تواند به مقصد برسد، این به هیچ وجه امکان پذیر نیست. طبق جهان‌بینی قرآن، اصول پنجگانه ناظر بر همه بخش‌های زندگی انسان، اعم از فردی و اجتماعی هستند تا بتواند اشرف مخلوقین را به سامان برسانند. انتظاری که از دین خدا می‌رود این است که این اصول و فروع، هم ناظر بر زندگی فردی و هم زندگی اجتماعی مومنین باشد. اینکه امام خمینی(رحمت الله علیه) فرمودند: «والله اسلام تمامش سیاست است»( صحیفه امام جلد ۱ ص ۲۷۰) به همین معنا می‌باشد و یا اینکه در جایی دیگر می‌فرمایند: «نسبت اجتماعیات قرآن در آیات عبادی آن از نسبت صد به یک هم بیش تر است. از کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است، سه تا چهار کتاب مربوط به عبادات است و مقداری هم مربوط به اخلاقیات، و بقیه هم مربوط به اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق، سیاست و تدبیر جامعه است.» (امام خمینی(قدس سره)، حکومت اسلامی، ص ۱۳)

 

شایان ذکر است در ادامه نشست امروز، حجت الاسلام والمسلمین دکتر کلانتری، پاسخگوی سوالات حاضران در جلسه بودند. هم‌اکنون این سوالات و پاسخ های تولیت حرم مطهر، در فایل صوتی جلسه، در سایت حرم مطهر قابل استماع است.

سلسله مباحث با موضوع «ولایت فقیه»، پنجشنبه‌ها از ساعت ۸ صبح در سالن شهید آیت الله دستغیب برگزار و به صورت زنده از کانال آپارات به نشانی aparat.com/shahecheragh/live پخش می‌گردد. همچنین متن سخنان تولیت حرم مطهر و  فایل های صوتی و تصویری کامل جلسات به همراه پرسش و پاسخ ها در بخش ویژه سلسله مباحث ولایت فقیه در پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس حضرت شاهچراغ علیه السلام، به نشانی shahecheragh.ir/velayat قابل دریافت است.

علاقه‌مندان با عضویت در کانال ایتای eitaa.com/shahecheragh_velayat می‌توانند اطلاعیه ها و اخبار هر جلسه را مطالعه فرمایند.

از عموم مردم، به‌ویژه دانشجویان دانشگاه‌ها و طلاب حوزه های علمیه برای شرکت در این جلسات، دعوت به‌عمل می‌آید.


نظرات کاربران

1
  ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر:
کد امنیتی:

200 کاراکتر


گزارش های تصویری


جست و جو در سایت