🔹حلقه اتصال حاکم به توحید «اذن و نصب الهی حاکم به حاکمیت» است و چنین اذنی در عصر غیبت فقط و فقط میتواند در فقیه جامع شرایط یعنی مجتهد، عادل، زمانشناس، شجاع، مدیر و مدبر، مصداق داشته باشد.
🔹اعتقاد به نصب فقیه جامعشرایط، در حقیقت اعتقاد به حضور ولیّ خداوند در رأس جامعه است تا جامعه و فعل و انفعالات انسان در متن جامعه در عصر غیبت، گرفتار انحراف و شرک نشود.
🔹ولایت الله بر امور جامعه انسانی، در عصر حضور پیامبر، در ولایت و حاکمیت آن حضرت؛ در عصر حضور ائمه، در ولایت و حاکمیت آن حضرات؛ و در غیبت ائمه، در ولایت و حاکمیت فقیه عادل، زمانشناس، شجاع، مدیر و مدبر به ظهور میرسد.
امروز پنجشنبه، ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابراهیم کلانتری، تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی علیهماالسلام، در نود و هشتمین جلسه «جهاد تبیین» و هفتاد و یکمین جلسه از سلسله مباحث «ولایت فقیه» که در سالن شهید آیت الله دستغیب برگزار گردید، به بررسی «نتایج مبانی اعتقادی اسلام در نظریه ولایت فقیه»، پرداخت.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل آستان مقدس، دکتر کلانتری در ابتدای این جلسه ضمن تبریک دهه امامت و ولایت گفت: در حقیقت در روز عید سعید غدیر خم، استمرار توحید در ولایت، برای دین خاتم الهی و امت اسلام تا پایان عمر دنیا تضمین شد. امامت و ولایت، حقیقتاً قله بلند اسلام ناب است. در جلساتی که تاکنون برگزار شده است، همه مباحث پیرامون امامت و ولایت مطرح بوده است یعنی آن نقطه مرکزی تمایز و تفاوت اسلام ناب با اسلام اموی، آمریکایی و به تعبیر امام خمینی(رحمت الله علیه) اسلام مستکبران جهان، که همین موضوع بسیاری از مسائل دیگر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
وی اظهار کرد: تاکنون ۱۵ جلسه را به تبیین مبانی اعتقادی اسلام اختصاص دادیم. در این سلسله بحثها، شش اصل زیرساختیِ «توحید»، «معاد»، «نبوت»، «ختم نبوت»، «امامت» و «مقام انسان در اسلام» تبیین شد. در این جلسه مروری خواهیم داشت بر نتایجی که از مبانی اعتقادی ششگانه در مبحث ولایت فقیه به دست میآید.
استاد دانشگاه تهران، در ادامه به بیان نتیجه ای که از نخستین اصل اعتقادی اسلام، احصاء میگردد، پرداخت و گفت: «توحید» نخستین و اساسیترین اصل اعتقادی اسلام راستین است که وقتی در وجود انسان تثبیت میشود همه اصول اعتقادی و فروع عملی انسان را رنگ الهی میبخشد. در پرتو اصل توحید است که معاد و نبوت و امامت و ختم نبوت و مقام انسان، معنا و مفهوم درستی به خود میگیرند. انسان موحّد هیچ اندیشه و گرایشی را در وجود خود سراغ ندارد و هیچ عملی را انجام نمیدهد مگر آنکه نشانی و علامتی از توحید در آن وجود داشته باشد. آیا چنین انسانی میتواند در عرصه وسیع و پر مسأله حکومت و اداره جامعه هیچ نشانی از توحید و رنگ الهی سراغ نگیرد؟ اعتقاد به اصل توحید - به شرحی که در مباحث گذشته تشریح شد - این نتیجه بدیهی را به ما میدهد که مسأله مهمی همچون اداره جامعه انسانی نمیتواند یک مسأله فرعی و بدون پیوستگی و ارتباط با اصل توحید، مورد بیتوجهی اسلام راستین واقع شده باشد.
وی اضافه کرد: آنچه که در توحید مورد بحث میباشد، تثبیت یعنی شکل گیری توحید در وجود انسان است؛ اینکه انسان عملاً موحد شود و مشرک نباشد، اینکه هم شناخت، حاصل شده باشد و هم میل قلبی، و توحید در رفتار، حرکات و سکنات انسان، متجلی شده باشد. لذا همه بحث این است که اندیشه توحیدی در وجود انسان شکل بگیرد که به موقع باعث حرکت و توقف انسان در رفتار و حرکات شود. اگر انسان به معنای واقعی کلمه موحد شد، دیگر هیچ اندیشه غیر توحیدی ندارد، یعنی حتی علم او هم توحیدی میشود؛ به عنوان مثال در علم فیزیک توحیدی، زمانی که انسان، ستارهها و کهکشانها را مورد پژوهش علمی قرار میدهد، همه را آیات خداوند میبیند و از این آیهها به خود خداوند میرسد.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی، با بیان اینکه علم میتواند توحیدی و یا الحادی باشد، گفت: برخی فیزیکدانان غربی به مجرد اینکه موفق شدند چند گره را در علم فیزیک باز کنند با غرور تمام اعلام کردند که ما دیگر به خدا نیازی نداریم چون که همه چیز بر حسب یک نظم خاص در حال حرکت است و وجود خدا لازم نیست که آنها را به حرکت درآورد، این یعنی علم غیر توحیدی، یعنی اینکه فرد در زمینه فیزیک کار کرده اما آنها را آیه ندیده و از خدا دور شده است، برعکس افرادی هستند که با وجود نداشتن سواد علمی، اما بصیر هستند و کهکشانها، زمین و سیّارات و حرکت آنها را مشاهده کرده و بیان میکنند که یک سازنده و خالق باید پشت آنها باشد و از این طریق به خدا میرسند. انسان موحد در کوچکترین کارهای روزمره خود مانند برداشتن حتی یک دانه قند به جزئیات توجه میکند، اینکه آیا حلال و پاک میباشد یا نه، او در این زمینه خدا را ملاحظه میکند، آیا میشود که در بحث وسیع حکومت و اداره جامعه که وارد میشود هیچ نشانی از توحید و رنگ الهی سراغ نگیرد؟!
تولیت آستان مقدس، خاطرنشان کرد: آنچه در نظریه ولایت مطلقه فقیه، بسیار مورد توجه و تأکید است همان اذن ولایت و سرپرستی بر جامعه اسلامی است که از ناحیه خداوند به فقیه جامع شرایط داده شده است. با چنین اذنی است که حکومت و حاکمیت فقیه رنگ توحیدی میگیرد. در حقیقت حلقه اتصال حاکم به توحید «اذن و نصب الهی حاکم به حاکمیت» است و چنین اذنی در عصر غیبت فقط و فقط میتواند در فقیه جامع شرایط یعنی مجتهد، عادل، زمانشناس، شجاع، مدیر و مدبر، مصداق داشته باشد. مخالف این دیدگاه، یا باید اثبات کند که حاکمیت بر جامعه و مشروعیت آن نیاز به اذن الهی ندارد و یا باید اثبات کند که چنین اذنی از سوی خداوند به غیر فقیه جامع شرایط داده شده است. بر اساس اصل توحید هیچکدام از این دو ادعا قابل اثبات نیست.
دکتر کلانتری، تصریح کرد: در همیشه تاریخ، جریان پیدا کردن اصل توحید در حاکمیت، از همین اذن و نصب الهی میباشد و این یک اصل فرا زمانی است. همه پیامبرانی که از ابتدا ولایت داشتهاند هم حتی اگر در رأس حکومت قرار میگرفتند، به اذن الله بوده است و هیچ راهی غیر از این وجود ندارد؛ «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»؛ « تو را پيشواى مردم گردانيدم» (آیه ۱۲۴، سوره بقره).
تولیت حرم مطهر، پیرامون نتیجه ای که به دومین اصل اعتقادی اسلام، مترتب است، گفت: اعتقاد به اصل نبوت - که اساس آن همان اصل توحید است - به معنای «اعتقاد به ضرورت وجود وحی آسمانی و حضور پیامبران برگزیده الهی در زندگی انسان است». وقتی این اعتقاد را به طور دقیق تحلیل میکنیم این نتیجه به دست میآید که انسان مؤمن در پرتو اعتقاد به نبوت، اولاً: یک شخص انسانی برگزیده را ولیّ و حجت خدا، و خود را موظف به اطاعت از او میداند؛ ثانیاً: از یک مجموعه عظیم به عنوان وحی آسمانی برخوردار میگردد که راهنمای او در همه مراحل حیات دنیایی است؛ و ثالثاً: از مجموعه گرانسنگی از بیانات پیامبر اکرم(صلوات الله علیه) که از طرف خدا مأموریت تبیین وحی را برعهده دارد، برخوردار میگردد. این دو مجموعه، یعنی کتاب و سنّت، که برای انسان مؤمن اعتبار و ارزش ابدی دارند، در باب حاکمیت و اداره جامعه اسلامی این پیام روشن را در اختیار میگذارند که حاکم مشروع الهی، فقط آن کسی است که از اذن خداوند برای حاکمیت برخوردار باشد و هیچ راهی برای مشروعیت حاکم و جریان یافتن اصل توحید در عرصه حاکمیت جز نصب و اذن خداوند وجود ندارد. بنا براین، نتیجه اعتقاد به اصل نبوت در باب حکومت مشروع، همان نتیجهای است که اصل توحید در اختیار ما میگذاشت، یعنی ولایت بر هر بخشی از جهان، فقط در صورتی مشروع است که به اذن ولیّ حقیقی هستی یعنی خداوند باشد.
«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ»؛ «همانا من دو چيز گرانبها در ميان شما مىگذارم كه اگر شما بر آن دو چنگ بزنيد هرگز گمراه نخواهيد شد بعد از من يكى كتاب خدا و ديگرى فرزندان منست اين دو از هم جدا نميشوند تا اينكه بر من وارد شوند در كنار حوض(كوثر)» (رسول اکرم صلی الله علیه واله و سلم).
استاد دانشگاه تهران، در توضیح نتیجه مترتب بر سوّمین اصل اعتقادی اسلام، گفت: اعتقاد به اصل امامت، که اساس آن همان اصل توحید است، به معنای «اعتقاد به ضرورت نصب انسانهای معصوم و آگاه به وحی آسمانی پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) از سوی خداوند است که همان مسئولیتهای پیامبر را منهای دریافت و ابلاغ وحی بر عهده خواهند داشت». بر مبنای این باور، امام به خودی خود و یا با انتخاب مردم و یا از راه غلبه این مسئولیت را برعهده نگرفته، بلکه او کسی است که به اذن خداوند مسئولیت اداره دین و دنیای امت اسلامی را بر عهده دارد.
وی تصریح کرد: اعتبار اصل امامت نیز به توحید برمیگردد؛ چرا ابوجهل یا زیدبن ارقم و دیگران را به عنوان ولی برنگزیدند؟ چون ارتباطی با توحید نداشتند و از ناحیه خداوند نیز دارای چنین اذنی نبودند. هم اصل و مکانیزم خود امامت و هم امام، اعتبار هر دو به توحید و خداوند برمیگردد. قرار است دین پیامبر(ص) استمرار داشته باشد، فقط نزول وحی خاتمه پیدا کرده، دین که تمام نشده و سر جای خود باقی مانده است که باید برای مسلمانان تبیین بشود و این امر بر عهده امام میباشد که تنها کسی است که میتواند آن را به درستی تبیین کند، چراکه با تمام وجود با تمام ابعاد وحی آشنا میباشد و از علم الهی برخوردار است.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی، گفت: از رهگذر اعتقاد به اصل امامت نیز یک مجموعه گرانسنگ از معارف الهی به دست میآید که برای انسان معتقد، حجّت و معتبر و مبنای عمل است. دقت در این مجموعه نیز این پیام را به انسان مؤمن میدهد که حاکمیت بر جامعه اسلامی، فقط و فقط در پرتو اذن و نصب خداوند که ولیّ مطلق هستی است مشروعیت مییابد و جز این راهی برای مشروعیت حاکم و حاکمیت و توابع مختلف آن وجود نخواهد داشت [= روایاتی که مستند ولایت فقیه قرار گرفتند].
وی ادامه داد: زمانی که مجموعه رهنمودها را مشاهده میکنیم، به صراحت مسیر راه به ما نشان داده شده است که اگر امام حضور نداشت، تکلیف ما چیست، یعنی روایاتی که بحث ولایت فقیه را مطرح میکنند، مانند مرحوم نراقی که پانصد سال پیش، شانزده روایت را ذکر میکنند یا اینکه امام خمینی(رحمت الله علیه) تعداد زیادی روایت در این زمینه نقل میکنند و ... . اعتقاد ما به امامت علاوه بر اینکه نصب الهی را برای ما مسجل میکند که پیشوا و رهبر باید از ناحیه خداوند باشد، باز اصل فرا زمانی را یادآوری میکند، آن مجموعه که از زبان نورانی اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام صادر شده است برای ما حجت هستند و ما را به این سمت هدایت کردهاند که مشروعیت حاکم فقط از این راه بدست میآید.
تولیت آستان مقدس، در ادامه به چند روایت در این خصوص از اهلبیت علیهم السلام اشاره کرد:
«لا تصل الولایه الی الله عزوجل الا بهم»؛ «هیچ ولایتی به خداوند عزیز و بزرگ نمیرسد، مگر از طریق اهلبیت» (امام باقر علیه السلام).
«یَنْظُرانِ مَنْ کانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوى حَدیثَنا وَ نَظَرَ فِی حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَف أَحکامَنا... فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً. فإنّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حاکِماً»؛ «باید نگاه کنند ببینند از شما چه کسی است که حدیث ما را روایت کرده، و در حلال و حرام ما مطالعه نموده، و صاحبنظر شده و احکام و قوانین ما را شناخته است... بایستی او را به عنوان قاضی و داور بپذیرند، زیرا که من او را حاکم بر شما قرار دادهام.» (امام صادق علیه السلام).
«اَمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ فَارجِعوا فیها الی رُواةِ حَدیثِنا...»؛ «رويدادهايی که اتفاق می افتد به راويان حديث ما مراجعه کنيد» (امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)).
« وَاَمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً لِهَواهُ مُطیعاً لِاَمرِ مَولاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ یُقَلِّدُوهُ..»؛ «هر یک از فقها که بر نفس خود مسلّط باشند و دین خود را حفظ کنند و با هوای نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت کند، بر همگان واجب است که از او تقلید نمایند» (امامحسنعسکری علیه السلام).
رهنمودهایی که از خود ائمه رسیده است، برای ما حجت است و بر این اساس به فقیه جامع شرایط در عصر غیبت میرسیم و این پاسخ به سوالی که در عصر غیبت وظیفه و تکلیف ما چیست.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، در مورد نتیجه ای که از چهارمین اصل اعتقادی اسلام، احصاء میگردد، گفت: اصل معاد، بیانگر این حقیقت عظیم است که «در پس جهان ماده جهان دیگری وجود دارد که تجسم عینی و نتیجه نهایی جهان امروزی ماست، یعنی آنچه در آن جهان ملاک خواهد بود همان افکار، گرایشها و اعمالی است که انسان در این جهان داشته است».
وی ادامه داد: نتیجهای که از اصل معاد به دست میآید پیوستگی دنیا و آخرت است. اگر جهان امروز ما توحیدی باشد، جهان آخرت ما نیز توحیدی خواهد بود و اگر جهان امروز ما به کفر و شرک آلوده باشد، آخرت ما نیز آلوده به کفر و شرک خواهد بود. اعتقاد به ضرورت استمرار ولایت خداوند در زندگی فردی و عمومی انسانها در همه عصرها و از جمله عصر غیبت، این نتیجه را در پی دارد که حیات انسانها با حضور ولیّ حق در همه عصرها رنگ توحیدی به خود بگیرد تا آخرت آنان نیز رنگ توحیدی داشته باشد. بعثت پیامبران، نزول وحی، نصب اوصیاء، و ترسیم چگونگیِ استمرار ولایت در عصر غیبت، همه بدین منظور است که زندگی فردی و اجتماعی آدمیان در همه عصرها در پرتو توحید به سامان برسد تا آخرت آنان نیز رنگ توحیدی داشته باشد.
«...وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا...»؛ « و آنچه را انجام دادهاند حاضر يابند»؛ (آیه ۴۹، سوره کهف)
در قیامت، حقیت افکار انسان نمایان میشود، یعنی کسی که به فکر ایجاد تفرقه در بین افراد یک خانواده باشد حقیقت این فکر را در آخرت مانند شعلههای آتش دریافت میکند و یا حقیقت غیبت که در قرآن مانند خوردن گوشت برادر دینی توصیف شده است و در آخرت نیز همین گونه نمایان میشود، اگر کسی در دنیا به هزاران نفر آسیب زده باشد، این حقیقت در قیامت پدیدار و در جلوی دیدگان فرد گذاشته میشود؛ این یعنی تجسّم اعمال.
دکتر کلانتری تصریح کرد: اگر حاکمیت، قانون و مجری طاغوت در جامعه وجود داشته باشد، یعنی کسی که حدود الهی را زیر پا میگذارد، ما که بر اساس این حاکمیت عمل کردهایم در قیامت تجسّم اعمال ما هم بر اساس همین نوع حاکمیت و قانون میباشد. قیامت محل تجلی مسائل و عالم دنیا میباشد، انسان معتقد به معاد که برای مسائل شخصی خود به سمت خدا و حجت او حرکت میکند در مسائل اجتماعی خود نیز در همین مسیر قرار میگیرد و همه چیز را با توجه به رضایت خداوند در نظر میگیرد.
وی اضافه کرد: حاکمیت و ولایت امام علی علیه السلام و معاویه که روبروی یکدیگر قرار میگیرد، آیا میتوان گفت زمانی که در قیامت تجلی پیدا میکنند، هردو یکی هستند؟ یعنی تجسم اخروی این دو با یکدیگر تفاوتی ندارد؟ باور ما در مورد قیامت این را قبول نمیکند، بر اساس آموزههای ما از قرآن، معاویه، قوانین، افراد سپاه او و... همه به آتش جهنم تبدبل میشوند ولی امام علی(ع)، قوانین و افراد سپاه او و ... به نور تبدیل میشوند؛ آیا با این اعتقاد میتوان گفت اگر کسی خوب یا بد باشد اصلاً مهم نیست که در رأس قرا بگیرد؟ واقعاً امکان ندارد در پرتو اعتقاد به معاد این حرف را بیان کرد. نظامهای سکولار، عکس این را بیان میکنند و میگویند که دنیا هیچ ربطی به آخرت ندارد و همه افرادی که در حکومت قرار دارند هدفشان این است که فقط دنیا را آباد کنند و فقط در جهت رفع نیازهای مادی بشر تلاش صورت گیرد و به دین، اصول اعتقادی و ... هیچ باوری ندارند. نظریه اسلام در باب حکومت چه در زمان پیامبر(ص)، امامان معصوم(ع) و چه در زمان غیبت، یک نظریه واحد است؛ اینکه هرکس قرار است که در رأس جامعه قرار بگیرد باید از ناحیه خداوند اذن داشته باشد تا مشروعیت پیدا کند، قانون باید در پرتو وحی آسمانی و سنت نبوی شکل بگیرد، اگر از این محدوده خارج شود مشروعیت نخواهد داشت و مجری قانون باید انسانی باشد که مومن به آن بوده و بتواند به قانون عمل کند.
تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی علیهماالسلام، پیرامون نتیجه ای که از پنجمین اصل اعتقادی اسلام، احصاء میگردد، گفت: مقام والای انسان در هستی، آنگونه که در اسلام ناب ترسیم شده است با سیر استکمالی انسان به دست آمدنی است. پیمودن مسیر کمال، هم انسان را به هدف نهایی آفرینش میرساند و هم به تبع او جهان آفرینش را به هدف نهایی خود نائل میکند. این مهم، یعنی کمال نهایی انسان، در پرتو اعتقاد و التزام و عمل به هدایتهای عقل ربّانی، وحی آسمانی، هدایتهای پیامبران الهی، ایمان و پیروی از رهنمودهای اوصیاء حقیقی پیامبران حاصل میگردد.
استاد دانشگاه تهران، ادامه داد: در عصر غیبت که دست بشر از دامان اوصیاء کوتاه است، رهنمودهای اوصیاء، در کنار عقل، وحی و هدایتهای پیامبر(ص)، از دو جهت دستمایه حرکت استکمالی انسان است؛ نخست: در اختیار قرار دادن دستورالعملها و نقشه راه مطمئن برای پیمودن راه کمال، دوم: تعیین ولیّ برای اداره جامعه انسانی در غیاب خود. با این دو، حجّت الهی بر همه انسانهای این عصر برای پیمودن راه کمال تمام خواهد بود و دیگر عذری برای بیعملی انسان باقی نخواهد ماند.
وی تصریح کرد: حجت خداوند در عصر غیبت، قرآن، سنت پیامبر(ص) و رهنمودهای اهل بیت(ع) میباشد و معلم هم، فقیه جامع شرایط است. نمیتوان گفت چون که امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضور ندارند میتوان به سمت افراد طاغوتی مانند رضاخان به عنوان معلم حرکت کنیم. در عصر غیبت، اگر افراد غیر توحیدی و طاغوتی مانند ترامپ معلم شما باشند حتی به اضافه قرآن، رهنمودهای پیامبر و اهل بیت(ع)، این امر در اسلام ناب پذیرفتنی نیست. یعنی متن توحیدی به معلمی از جنس خود نیاز دارد که آن را درک کرده باشد و تمام جزئیات آیهها را بشناسد و مدیر و شجاع باشد و این همان چیزی است که در نظریه ولایت فقیه مطرح میشود و جز این چیزی وجود ندارد.
استاد دانشگاه تهران، در توضیح نتایج مترتب بر ششمین اصل اعتقادی اسلام، گفت: اعتقاد به ختم نبوّت که به معنای اعتقاد به «جامعیت» و «جاودانگی» اسلام است، نتیجه روشن و بدیهیاش این است که تا پایان عمر دنیا، هم راه کمال و هم آنچه برای پیمودن راه کمال لازم میباشد در اختیار آدمیان قرار داده شده است. بدون شک نقشه راه کمال، بخشی به بُعد فردی انسان و بخشی به بُعد اجتماعی انسان مربوط میشود، همچنان که پیمودن راه کمال نیز بخشی در فضای خصوصی زندگی صورت میگیرد و بخشی در متن جامعه انسانی به انجام میرسد. اعتقاد به ختم نبوت معنایش این است که اسلام به عنوان دین جامع و ابدی خداوند همانگونه که راه کمال و چگونگی پیمودن آن را در زندگیِ خصوصی به انسان نشان داده است تا گرفتار شرک نشود، چگونگی اداره جامعه انسانی را هم نشان داده است تا هم جامعه و هم حرکت انسان در متن جامعه، گرفتار گمراهی و شرک نشود. اعتقاد به نصب فقیه جامعشرایط، در حقیقت اعتقاد به حضور ولیّ خداوند در رأس جامعه است تا جامعه و فعل و انفعالات انسان در متن جامعه در عصر غیبت، گرفتار انحراف و شرک نشود.
استاد دانشگاه تهران، اظهار کرد: از مطالب مطروحه، این نتیجه احصاء میشود که ولایت الله بر امور جامعه انسانی، در عصر حضور پیامبر، در ولایت و حاکمیت آن حضرت؛ در عصر حضور ائمه، در ولایت و حاکمیت آن حضرات؛ و در غیبت ائمه، در ولایت و حاکمیت فقیه عادل، زمانشناس، شجاع، مدیر و مدبر به ظهور میرسد.
دکتر کلانتری، اظهار کرد: ملاک مشروعیت حکومت در همه ادوار تاریخ، از روز اولی که بشر جامعه تشکیل داد تا زمانی که حیات جاری میباشد، یکی است و آن هم اینکه مشروعیت حکومت و حاکم فقط و فقط از ناحیه خداوند و نصب و اذن الهی میباشد و غیر از این راهی وجود ندارد، چون حاکم قصد دخالت در قلمرو خداوند را دارد پس باید از صاحب آن، اذن و اجازه داشته باشد. البته در زمینه پیاده سازی در متن جامعه، مردم باید پای کار باشند، در غیر این صورت نه ولایت پیامبران تحقق پیدا میکند و نه ولایت امام و ولی فقیه جامع شرایط هیچکدام به ظهور نمیرسد و عملی نخواهد شد، تاریخ گواه این امر است. در مقام اثبات، صد در صد کار برعهده مردم است و در مقام ثبوت و تشریع، تمام کار از ناحیه خداوند میباشد و راهی جز این وجود ندارد و همه اینها از اعتقاد به توحید حاصل میگردد. همه اصولی که بیان شدند، مانند اجزای یک منظومه هستند که به یکدیگر متصل هستند، بر روی هر حکمی حتی کوچکترین آن که دست گذاشته میشود باز به توحید برمیگردیم. توحید، ستون فقرات اعتقادات و اندیشههای ناب اسلام است.
شایان ذکر است در ادامه نشست امروز، حجت الاسلام والمسلمین دکتر کلانتری، پاسخگوی سوالات حاضران در جلسه بودند. هماکنون این سوالات و پاسخ های تولیت حرم مطهر، در فایل صوتی جلسه، در سایت حرم مطهر قابل استماع است.
سلسله مباحث با موضوع «ولایت فقیه»، پنجشنبهها از ساعت ۸ صبح در سالن شهید آیت الله دستغیب برگزار و به صورت زنده از کانال آپارات به نشانی aparat.com/shahecheragh/live پخش میگردد. همچنین متن سخنان تولیت حرم مطهر و فایل های صوتی و تصویری کامل جلسات به همراه پرسش و پاسخ ها در بخش ویژه سلسله مباحث ولایت فقیه در پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس حضرت شاهچراغ علیه السلام، به نشانی shahecheragh.ir/velayat قابل دریافت است.
علاقهمندان با عضویت در کانال ایتای eitaa.com/shahecheragh_velayat میتوانند اطلاعیه ها و اخبار هر جلسه را مطالعه فرمایند.
از عموم مردم، بهویژه دانشجویان دانشگاهها و طلاب حوزه های علمیه برای شرکت در این جلسات، دعوت بهعمل میآید.