امروز دوشنبه ۵ آبان ماه، نشست چهارم از سلسله نشستهای تخصصی نقد کتــاب، به همّت معاونت علمی، آموزشی و پژوهشی آستان مقدس حضرت شاهچراغ علیه السلام، در سالن شهید آیت الله دستغیب، با حضور جمعی از پژوهشگران و علاقهمندان به حوزه کتاب، برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل آستان مقدس احمدی و محمدی علیهماالسلام، در این نشست علمی، کتاب «چگونه غرب خدا را واقعاً از دست داد؟»، نوشته مری ایبرشتات، با حضور مترجم این کتاب: دکتر محمد معماریان، توسط حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابراهیم کلانتری؛ تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی علیهماالسّلام و استاد دانشگاه تهران و دکتر حمیدرضا حقیقت؛ استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی، مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
گفتنی است، کتاب «چگونه غرب خدا را واقعاً از دست داد؟»، نظریه ای جدید در باره سکولاریزاسیون است که روند سکولار شدن جامعهی غربی و افول ارزشهای خانوادگی را در آن را بررسی میکند و این ایده را به بحث و بررسی میگذارد که آیا مشکلاتی که امروزه جوامع اروپایی و آمریکایی با آن دستوپنجه نرم میکنند در نتیجهی همین بیخدا شدن است یا خیر.
این اثر مری ایبرشتات و ترجمه محمد معماریان، در سال ۱۳۹۸ توسط انتشارات ترجمان علوم انسانی در ۳۲۰ صفحه و در ۹ فصل به چاپ رسیده است.
در این کتاب، مری ایبرشتات با داده ها و تحلیل های متنوع سعی میکند نشان دهد که رابطه علّی و معکوسی میان افول کلیسا و افول خانواده در غرب میتوان تصور کرد. همان قدر که استواری نهاد کتابخانه در قوّت کلیسا نقش دارد، به همان میزان نیز افول خانواده در افول کلیسا نقش داشته است. یا اگر حد میانه را بگیریم، این گونه نبوده که یکی از این دو فرو بریزد و دیگری را با خود پایین بکشد، بلکه هر دو همدیگر را زمین زده اند.
پس از نقد نظریات رایج، ایبرشتات نظر خاص خود را اینگونه ارائه میکند: شاه کلید حل مسئله خانواده است. خانواده همان قطعة گمشدهای است که باید وارد این پازل شود تا تصویرِ کامل، نمایان و شفاف شود.
البته این نظریه جدید صرفاً یک ایدهپردازی نیست، بلکه مستند دقیقی به شواهد تاریخی است. علاوه براین، به پژوهشهای اجتماعی و دادههای آماری نیز توجه زیادی شده است. نویسنده سه فصل کامل را به ارائه این مستندات اختصاص داده است. همه آنها نشان میدهد که افول دین علت یکطرفه افول خانواده نیست. بلکه در بسیاری از موارد عکس این رابطه صادق بوده است. لذا به عنوان یک نتیجه کلی میتوان گفت که میان افول دین و سست شدن خانواده یک رابطه دوطرفه دیالکتیکی برقرار است؛ هر دو با هم دچار فراز و فرود شدهاند و میشوند. به همان اندازه که دین به قوام خانواده کمک میکند، بنیان خانواده نیز به استحکام دین یاری میرساند. به عبارت دیگر دین و خانواده دوشادوش یکدیگر پیش میروند و با هم جامعه و زندگی را سرپا نگه میدارند. خانواده برای دین بیبدیل است؛ سرنوشتساز است. فراتر از همه، این اهمیت برای جامعه انسانی، بلکه حیات بشری، در اولویت است. لذا این مسئله برای سکولارها نیز مهم است؛ زیرا اینجهانی بودن مسائل انسانی هم مبتنی بر بنیان خانواده است.
طبق دیدگاههای ارائه شده در کتاب «چگونه غرب خدا را واقعاً از دست داد؟»، افول خانواده عامل افول دین است. درواقع این دو مقوله مانند رشتههای در هم تنیده شدهاند و حالت تعاملی و تأثیر و تأثری دارند و به شدت به یکدیگر وابسته هستند.